افتاد، آن را به فال نیک گرفت و برای تقویت روحیه سربازان اسلام فرمود: اللّه أکبر خرّبت خیبر إنّا إذا نزلنا بساحة قوم فساء صباح المنذرین؛ ویران باد خیبر! وقتی بر قومی فرود آییم چه قدر بد است روزگار بیمدادهشدگان. نتیجه شورا این بود که زنان و کودکان را در یکی از دژها و ذخایر غذایی را در دژ دیگر جای دهند و دلیران و جنگآوران هر قلعه با سنگ و تیر از بالا دفاع کنند و قهرمانان هر دژ در مواقع خاصی بیرون آیند و در بیرون قلعه با دلیران اسلام بجنگند. دلاوران یهود از این نقشه تا آخر نبرد دست برنداشتند. از اینرو، توانستند مدت یک ماه در برابر ارتش نیرومند اسلام مقاومت کنند؛ به طوری که گاهی برای تسخیر یک دژ، ده روز میکوشیدند، اما نتیجهای به دست نمیآمد.
سنگرهای یهود فرو میریزد
محلی را که مسلمانان در آنجا فرود آمدند از نظر اصول نظامی چندان اهمیت نداشت و سربازان یهود کاملا بر آنجا تسلط داشتند و در آن نقطه، مانعی برای جلوگیری و تیراندازی دشمن و سنگباران کردن مرکز اردوی اسلام نبود. به همین دلیل، یکی از دلاوران کارآزموده اسلام، به نام «حباب بن منذر» حضور پیامبر رسید و چنین گفت: اگر شما به فرمان خدا در این نقطه فرود آمدهاید، من کوچکترین اعتراضی بر این مطلب ندارم، زیرا دستور خداوند بالاتر از هرگونه نظر و پیشبینی ما است، ولی اگر فرود در این نقطه یک امر عرفی و عادی است، به طوری که افسران میتوانند در آن اظهار نظر کنند، در این صورت ناچارم بگویم که این نقطه، چشمانداز دشمن است و در نزدیکی دژ «نسطاة» قرار گرفته و تیراندازان دژ بر اثر نبودن نخل و خانه، میتوانند قلب لشکر را هدفگیری کنند. پیامبر با استفاده از یکی از اصول بزرگ اسلام (اصل مشاوره) و احترام به افکار دیگران چنین فرمود: اگر شما نقطه بهتری را معرفی کنید، آنجا را اردوگاه خود قرار میدهیم. «حباب» پس از بررسی اراضی خیبر، نقطهای را تعیین کرد که در پشت