وی چنین نفرین کرد: اللّهمّ مزّق ملکه؛ خداوندا! رشته سلطنت او را پاره کن. [1] باز حکیم نظامی شاعر و سخنور معروف ایران چنین سروده است: چو قاصد عرضه کرد آن نامه نوبجوشید از سیاست خون خسرو خطی دید از سواد هیبتانگیزنوشته از محمد سوی پرویز کرا زهره که با این احتراممنویسد نام خود بالای نامم درید آن نامه گردنشکن رانه نامه بلکه نام خویشتن را نظریه یعقوبی «ابن واضح» اخباری معروف به «یعقوبی» در تاریخ خود بر خلاف اتفاق عموم تاریخنویسان مینویسد: «خسرو پرویز نامه پیامبر را خواند و برای احترام پیامبر مقداری مشک و ابریشم برای حضرت فرستاد». پیامبر عطر را تقسیم کرد و فرمود: ابریشم شایسته مردان نیست هم چنین فرمود: قدرت اسلام وارد سرزمین او میشود «و أمر اللّه أسرع من ذلک» [2]. ولی با این وصف، نظر هیچ یک از تاریخنویسان با نظر یعقوبی موافق نیست، جز اینکه احمد بن حنبل [3] مینویسد: خسرو پرویز، هدیهای برای پیامبر فرستاد.
فرمان خسرو پرویز به فرماندار یمن
سرزمین حاصلخیز «یمن» در جنوب مکه قرار دارد و حکمرانان آنجا همواره دستنشانده شاهان ساسانی بودند. در آن روز «باذان» حکمران آنجا بود. شاه ساسانی، از شدت غرور نامهای به فرماندار «یمن»، به شرح زیر نوشت:
[1]. الطبقات الکبری، ج 1، ص 260. [2]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 62. [3]. مسند احمد، ج 1، ص 96.