«قیصر» پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با ایران پیروز شود، به شکرانه این پیروزی بزرگ، از مقر حکومت خود (قسطنطنیه) پیاده به زیارت «بیت المقدس» برود. او پس از پیروزی به نذر خود عمل کرد و پای پیاده رهسپار «بیت المقدس» شد. «دحیه کلبی» مأمور شد که نامه پیامبر را به قیصر برساند. او سفرهای متعددی به شام داشت و به نقاط مختلف آن کاملا آشنا بود. قیافه جذّاب، صورت زیبا و سیرت نیکوی وی شایستگی همهجانبه او را برای انجام این وظیفه خطیر ایجاب کرد. وی پیش از آنکه شام را به قصد قسطنطنیه ترک کند، در یکی از شهرهای شام یعنی «بصری» [1] اطلاع یافت که قیصر عازم بیت المقدس است. از این رو بیدرنگ با استاندار «بصری» حارث بن ابی شمر تماس گرفت و مأموریت خطیر و پراهمیت خود را به او ابلاغ کرد. مؤلف الطبقات [2] مینویسد: پیامبر دستور داده بود که نامه را به حاکم «بصری» بدهد تا او نامه را به قیصر برساند. شاید این دستور از این نظر بود که پیامبر شخصا از مسافرت «قیصر» آگاهی داشت و یا از این جهت که شرایط و امکانات «دحیه» محدود بوده و مسافرت تا قسطنطنیه خالی از اشکال و مشقت نبوده است. در هر صورت، سفیر پیامبر اسلام با حاکم «بصری» تماس گرفت. استاندار نیز «عدی بن حاتم» را خواست و او را مأمور کرد تا همراه سفیر پیامبر به جانب بیت المقدس بروند و نامه پیامبر را به حضور قیصر برسانند. سفیر پیامبر در شهر «حمص» با قیصر ملاقات کرد. او وقتی خواست به حضور
[1]. بصری مرکز استانداری استان «حوران» بود که از مستعمرات قیصر به شمار میرفت، و حارث بن ابی شمر و بطور کلی ملوک «غسان» به صورت دستنشانده قیصر در آنجا حکومت میکردند. [2]. الطبقات الکبری، ج 1، ص 259 و سیره حلبی، ج 3، ص 243.