حوادث آینده ثابت کرد که اعتراضهای انگشت شماری از یاران پیامبر- که در رأس آنها عمر بن خطاب بود- درباره این پیمان و مواد آن کاملا بیاساس بوده است. سیرهنویسان، تمام خصوصیات سخنان معترضان را درج کردهاند. [1] ارزیابی پیمان از اینجا معلوم میشود: هنوز پیامبر اکرم به مدینه نرسیده بود که سوره فتح- که نوید پیروزی برای مسلمانان میداد- نازل گردید و این کار را مقدمه پیروزی دیگری که همان فتح مکه است، تلقی کرد. چنان که میفرماید: إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً.
قریش برای الغاء یکی از مواد اصرار میکنند
چیزی نگذشت حوادث تلخ، قریش را وادار کرد که از پیامبر درخواست کنند که ماده دوم پیمان را لغو کند. همان مادهای که خشم یاران پیامبر را برانگیخت و پیامبر روی سختگیری فوق العاده «سهیل» زیر بار آن رفت. آن ماده این بود: پیامبر موظف است، فراریان مسلمان قریش را به حکومت مکه تحویل دهد، ولی قریش موظف نیست که فراری مسلمانان را به خود آنها تحویل دهد. این ماده در آن روز خشم گروهی را برانگیخت، ولی پیامبر با چهره باز آن را پذیرفت و فرمود: «خداوند برای ضعفای اسلام که اسیر چنگال قریشاند، نجاتی فراهم میسازد». مسلمانی به نام «ابو بصیر» که مدتها در زندان مشرکان به سر میبرد، با تدابیر مخصوصی به مدینه گریخت. دو شخصیت بزرگ به نام «ازهر» و «اخنس» با پیامبر گرامی مکاتبه کرده و یادآور شدند که طبق ماده دوم، باید «ابو بصیر» را بازگردانید و نامه را به مردی از «بنی عامر» و غلام خود تسلیم کردند که به پیامبر اسلام برسانند. پیامبر طبق تعهدی که کرده بود به «ابو بصیر» گفت: «باید پیش قومت بازگردی و