قبیله «خزاعه» در سایه ماده سوم با مسلمانان هم پیمان شده و قبیله «بنی کنانه» که دشمنان دیرینه «خزاعه» بودند، پیوستگی خود را با «قریش» اعلام کردند.
آخرین تلاش برای حفظ صلح
مقدمه پیمان و متن آن، کاملا حاکی است که بسیاری از آن جنبه تحمیلی داشته است و اگر پیامبر زیر بار این پیمان رفت و حاضر شد لقب «رسول اللّه» را از متن آن بردارند و پیمان، مانند پیمانهای دوران جاهلیت با لفظ «بسمک اللهم» نوشته شود، همه برای حفظ صلح و برقراری امنیت در محیط عربستان بود. اگر او حاضر شد، پناهندگان مسلمان قریش را به مقامات حکومت بتپرستی تحویل دهد؛ مقداری برای لجاجت سهیل بود. اگر پیامبر (برای حفظ حقوق این دسته و مراعات افکار عمومی که مخالف با تبعیض در تحویل دادن پناهندگان بودند)، تسلیم خواسته سهیل نمیشد رشته مذاکرات قطع میشد و صلح انجام نمیگرفت و این نعمت بزرگ که آینده، آثار چشمگیر آن را ثابت کرد، از دست میرفت. از این رو، پیامبر برای حفظ هدف بالا، همه فشارها و تحمیلها را پذیرفت، تا مقصد بزرگ- که اینگونه ناملایمات در برابر آن ناچیز است- از دست نرود. پیامبر افکار عمومی و حقوق این دسته را مراعات میکرد و «سهیل» روی لجاجت خاصی که داشت، باعث روشن شدن آتش جنگ میشد که جریان زیر شاهد گویای مطلب است: مذاکرهها در خصوص مواد پیمان به آخر رسیده و علی علیه السّلام مشغول نوشتن آن بود که ناگهان «ابو جندل»، فرزند «سهیل» نماینده و نویسنده قرارداد صلح از طرف قریش، در حالی که زنجیر به پای داشت، وارد جلسه شد. همه از ورود او تعجب کردند، زیرا او مدتها بود که در زندان پدر- در حالی که پاهای او به زنجیر بسته شده بود- به سر میبرد. او زندانی بیگناهی بود که آیین یکتاپرستی را پذیرفته و در شمار علاقهمندان سرسخت پیامبر درآمده بود. «ابو جندل» از مذاکرههایی که در اطراف زندان صورت