رسید و طبعا دشمن نیز از آن آگاه شد. از اینرو، قریش تصمیم گرفت از هدف نهایی محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم باخبر شوند. برای کسب اطلاع شخصیتهایی را حضور پیامبر فرستادند تا از مقصد واقعی مسلمانان آگاه شوند.
نمایندگان قریش در حضور پیامبر
قریش نمایندگان متعددی حضور پیامبر فرستادند تا هدف او را از این مسافرت به دست آورند. نخست «بدیل» خزاعی با چند تن از شخصیتهای قبیله «خزاعه» به نمایندگی از جانب قریش با پیامبر تماس گرفتند. پیامبر به آنها فرمود: «من برای جنگ نیامدهام، آمدهام خانه خدا را زیارت کنم». نمایندگان برگشتند و حقیقت را به سران قریش رسانیدند، ولی مردم دیر باور قریش، سخنان آنان را نپذیرفتند و گفتند: «به خدا سوگند، ما نخواهیم گذاشت او وارد مکه شود، هر چند برای زیارت خانه خدا آمده باشد». برای مرتبه دوم، شخص دیگری به نام «مکرز» به نمایندگی قریش با پیامبر تماس گرفت. او نیز برگشت و سخن «بدیل» را تصدیق کرد، اما قریش به گزارشهای این دو اعتماد نکردند. برای بار سوم «حلیس بن علقمه» را که رئیس تیراندازان عرب بود، برای ختم ماجرا حضور پیامبر فرستادند [1] وقتی چشم رسول خدا از دور به وی افتاد، فرمود: «این مرد از قبیله پاک و خداشناسی است. شتران قربانی را جلو رها کنید، تا بداند که ما برای جنگ نیامدهایم و نظری جز زیارت خانه خدا نداریم». چشم «حلیس» به هفتاد شتر لاغر اندامی افتاد که از فرط گرسنگی پشمهای یک دیگر را میخوردند. او از همان نقطه برگشت و با پیامبر تماس نگرفت و با شدت هرچه تمامتر به سران قریش گفت: ما هرگز با شما پیمان نبستهایم که زائران خانه خدا را از
[1]. بنا به نقل تاریخ طبری، ج 2، ص 276، وی پس از عروه ثقفی حضور پیامبر رسید.