ضعیف و نااستوار بوده و نیازی به بازگویی آن نیست. از این رو، نمیتوان این شأن نزول را پذیرفت و مهم اصل جریان است، حالا شخص متهم هر که میخواهد باشد.
یک سفر مذهبی- سیاسی!
سال ششم هجرت، با حوادث تلخ و شیرین خود میرفت که پایان یابد. ناگهان، پیامبر در رؤیای شیرینی، دید که مسلمانان در «مسجد الحرام» مشغول انجام مراسم خانه خدایند. پیامبر خواب خود را به یاران خویش گفت و این را به فال نیک گرفت که مسلمانان در همین نزدیکیها به آرزوی دیرینه خود خواهند رسید. [1] چیزی نگذشت که به مسلمانان دستور داد که آماده «عمره» شوند و از قبایل مجاور که هنوز به حال شرک باقی بودند دعوت کرد که به مسلمانان هم سفر شوند. از این رو، این خبر در همه نقاط عربستان انتشار یافت که مسلمانان در ماه «ذی القعده» به سوی مکه حرکت میکنند و مراسم «عمره» را انجام میدهند. این مسافرت روحانی علاوه بر مزایای معنوی و روحی، یک سلسله مصالح اجتماعی و سیاسی را در برداشت و موقعیت مسلمانان را در شبه جزیره بالا میبرد و باعث انتشار آیین یکتاپرستی در میان ملت عرب میگشت. اولا، قبایل مشرک عرب تصور میکردند که پیامبر با تمام عقاید و مراسم ملی و مذهبی آنان، حتّی با فریضه «حج» و «عمره»- که یادگار نیاکان آنها است- مخالف است. از این رو، از محمد و آیین وی وحشت و اضطراب داشتند. در این موقع، شرکت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم و یارانش در مراسم «عمره» توانست تا حدی از وحشت و اضطراب قبایل مشرک بکاهد و در عمل روشن کند که پیامبر هرگز با زیارت خانه خدا و فریضه یاد شده که از شعارها و رسوم مذهبی آنها است، نه تنها مخالف نیست، بلکه آن را یک فریضه لازم میداند و او بسان پدر بزرگ عرب حضرت «اسماعیل» در احیا