کوتاهی با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان،- آن هم به طور اشتباهی- سپاه دشمن متفرق شوند. سرانجام، اموال زیادی نصیب ارتش اسلام شد و زنان آنها به اسارت درآمدند. [1] نکات آموزنده این جنگ سیاستهایی است که پیامبر اکرم در حوادث پس از این جنگ اعمال کرد. برای نخستین بار، آتش اختلاف میان مهاجر و انصار در این سرزمین روشن شد. اگر تدابیر پیامبر نبود، نزدیک بود که اتحاد و اتفاق آنها، دستخوش هوا و هوس چند نفر کوتهفکر شود. ریشه جریان این بود که پس از خاموش شدن جنگ، دو مسلمان یکی به نام «جهجاه مسعود» از مهاجران و دیگری به نام «سنان جهنی» از انصار، بر سر آب با یک دیگر اختلاف پیدا کردند. هر کدام طایفه خود را به یاری طلبید. نتیجه این کمکطلبی این شد که مسلمانان، در این نقطه دور از مرکز، نزدیک بود به جان یکدیگر بیفتند و به هستی خویش خاتمه دهند. پیامبر از جریان آگاه شد و فرمود: این دو نفر را به حال خود واگذارید و این فریاد کمک، بسیار نفرتانگیز و بدبو است [2] و بسان دعوتهای دوران جاهلیت است و هنوز آثار شوم جاهلیت از دل اینها ریشه کن نشده است. این دو نفر از برنامه اسلام آگاهی ندارند که اسلام، همه مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده و هر ندایی که باعث تفرقه شود، از نظر آیین یکتاپرستی بیارزش است. [3] منافقی آتش اختلاف را دامن میزند
پیامبر از این طریق جلو اختلاف را گرفت و هر دو طایفه را از شورش بر ضد
[1]. تاریخ طبری، ج 2، ص 260. [2]. دعوها فإنّها منتنة. [3]. تعالیق سیره ابن هشام، نقل از «سهیلی».