تبلیغی آنها آزاد میگذاشتند، پیامبر اسلام هرگز دست به خرید اسلحه و اعزام سرباز نمیزد، ولی از آنجا که مسلمانان و گروه تبلیغی آنها پیوسته از جانب دشمن مورد تهدید بودند، رهبر عالی قدر اسلام به حکم خرد و فطرت ناچار بود نیروی دفاعی اسلام را تقویت کند. علل واقعی این جنگها که تا سال ششم هجرت، بلکه تا آخرین روز زندگی پیامبر رخ داد، یکی از عوامل ذیل بود: 1. پاسخ به تجاوزهای ناجوانمردانه مشرکان، مانند جنگ بدر، احد و خندق. 2. تنبیه افراد ستمگر که مسلمانان و یا سپاه تبلیغی آنان را در بیابانها و نقاط دور دست کشته و یا با شکستن میثاق خود، هستی اسلام را به خطر میانداختند. و نمونه این جنگها همان نبرد با طوایف سهگانه یهود و بنی لحیان است. 3. خنثی ساختن جنب و جوشهایی که در میان قبایل در شرف تکوین بود و میخواستند با جمع کردن سرباز و سلاح، مقدمات حمله به مدینه را فراهم آورند. بیشتر نبردهای جزئی روی همین جهت صورت میگرفت.
غزوه بنی المصطلق
بنی المصطلق، تیرهای از قبیله خزاعهاند که با قریش همجوار بودند. گزارشهایی به مدینه رسید که «حارث بن ابی ضرار» رئیس قبیله، در صدد جمع کردن سلاح و سرباز است و میخواهد مدینه را محاصره کند. پیامبر گرامی، بسان مواقع دیگر تصمیم گرفت فتنه را در نطفه خفه کند. از این رو یکی از یاران خود به نام «بریده» را برای تحقیق رهسپار سرزمین قبیله یاد شده کرد. وی به صورت ناشناس با رئیس قبیله تماس گرفت و از جریان آگاه شد. سپس به مدینه برگشت و گزارش را تأیید کرد. در این موقع، پیامبر با یارانش به طرف قبیله «بنی المصطلق» حرکت کرد و در کنار چاه «مریسیع» با آنها روبهرو شد. جنگ میان دو دسته آغاز شد. جانبازی مسلمانان و رعبی که در دل قبایل عرب افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد