قبایل «غطفان» پناهنده شد. رسول خدا یک شبانه روز، در نقطهای به نام «ذی قرد» به سر برد و تعقیب دشمن را (با اینکه سواران مدینه اصرار داشتند که آنها را تعقیب کنند) صلاح ندید و از آنجا به سوی مدینه بازگشت. [1] نذر نامشروع
زن مسلمانی که آزاد شده بود، خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: هنگامی که مرا با این شتر (اشاره به شتری کرد که متعلق به رسول خدا بود) به اسارت میبردند نذر کردم که اگر از دست دشمن نجات یافتم، این شتر را نحر کنم. پیامبر در حالی که تبسم نمکینی بر لب داشت، فرمود: چه پاداش بدی برای شتر قرار دادی. او تو را نجات داد و تو آن را میکشی؟ سپس مطلب را جدیتر گرفت و فرمود: نذری که متضمن معصیت خدا باشد و یا شخصی چیزی را نذر کند که مالک آن نباشد، صحیح نیست و تو شتری را نذر کردی که مالک آن نبودهای، بلکه ملک من بوده است؛ [2] بنابراین چیزی بر تو لازم نیست. [3]
شورشیان بنی المصطلق
قدرت نظامی مسلمانان در سال ششم هجرت، چشمگیر و قابل توجه بود، به گونهای که دسته مخصوصی از آنان با کمال آزادی توانستند تا نزدیکیهای مکه بروند و بازگردند، ولی این قدرت نظامی برای تسخیر سرزمینهای قبایل و گرفتن اموال آنان نبود. اگر مشرکان، آزادی را از مسلمانان سلب نمیکردند و محیط را برای فعالیّتهای
[1]. تاریخ طبری، ج 2، ص 255؛ واقدی، المغازی، ج 2، ص 537- 549. [2]. إنّه لا نذر فی معصیة اللّه و لا فیما لا تملکین، إنّما هی ناقة من إبلی. [3]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 281- 289 و الطبقات الکبری، ج 2، ص 133.