وحی بر او مانند موسی نازل میشود؛ در اختیار تو بگذارم تا او را به قتل برسانی؟ [1] به خدا قسم او بر حق است و بر دشمنان خود پیروز خواهد شد. عمرو عاص میگوید: من از شنیدن این سخنان، به آیین محمد مایل شدم، ولی مطلب را از دوستان خود پنهان کردم. [2] پیشگیری از تکرار حوادث تلخ
حادثه تلخ و ناگوار «رجیع»- که گروهی از قبیلههای «عضل» و «قاره» (تیرههایی از بنی لحیان) بودند، سپاه تبلیغی اسلام را بیرحمانه و ناجوانمردانه کشتند و حتی دو نفر از آنها را زنده دستگیر کرده به مقامات قریش فروختند و آنها هم به عنوان انتقام، هر دو نفر را به دار زدند- داغی بر دل مسلمانان گذاشت و سیر سپاه تبلیغ اسلام را متوقف ساخت. در این لحظه که تمام موانع از سر راه مسلمانان برداشته شد و فتنه احزاب و یهود در هم شکسته گردید؛ رهبر عالیقدر مسلمانان لازم دید که قبیله «بنی لحیان» را ادب کند، تا قبایل دیگر نیز به وظیفه خود آشنا شوند و گروههای تبلیغی اسلام را اذیت نکنند. او در ماه پنجم از سال ششم هجرت، «ابن امّ مکتوم» را به جای خود در مدینه گذاشت و کسی را از مقصد خود آگاه نساخت، زیرا از آن میترسید که «قریش» و «بنی لحیان» از قصدش آگاه شوند. از این رو راه شمال را که منتهی به شام میشد، در پیش گرفت و پس از طی منازلی، راه خود را منحرف ساخت و در «غران» که سرزمین «بنی لحیان» بود فرود آمد، ولی دشمن از تصمیم مسلمانان آگاه شده و به کوهها پناه برده بودند. همین حمله مسلحانه و زبونی دشمن، اثر معنوی خود را بخشید و دلهای آنها پر از ترس شد. پیامبر برای تکمیل مقصد، دست به مانور نظامی زد و خود با دویست سرباز از
[1]. أ تسألنی أن أعطیک رسول رجل یاتیه الناموس الأکبر الذی یأتی موسی، لتقتله؟ [2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 276- 277.