و مسلمانان با سربازان متجاوز عرب در این مدت سرگذشتهای شیرینی دارند که در صفحههای تاریخ منعکس است. [1] خطر سرما و کمبود خواربار و علوفه
غزوه احزاب با فصل زمستان مصادف بود. در آن سال، مدینه با کمبود باران و نوعی قحطی روبهرو بود. از طرفی، آذوقه سپاه شرک آن قدر نبود که اجازه توقف بیشتری به آنان بدهد و هرگز تصور نمیکردند که باید یک ماه در کرانههای خندق معطل شوند، بلکه یقین داشتند که با یک حمله، کلیه دلاوران اسلام را از پای درآورده و مسلمانان را از دم تیغ خواهند گذراند. این مشکل را آتش افروزان جنگ (یهودیان) پس از چند روزی درک کردند. آنان فهمیدند که مرور زمان از قدرت اراده سران سپاه خواهد کاست و مقاومت آنها را بر اثر استیلای سرما و کمی علوفه و خواربار کاهش خواهد داد. از همین رو، بدین فکر افتادند که از بنی قریظه که در داخل مدینه بودند استمداد طلبند، تا آتش جنگ را در داخل روشن کنند و راه مدینه را به روی سپاه عرب باز کنند.
حییّ بن اخطب وارد دژ بنی قریظه میگردد
بنی قریظه، تنها تیره یهودی بودند که در مدینه در کنار مسلمانان با صلح و آرامش به سر میبردند و به پیمانی که با محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم بسته بودند، کاملا احترام میگذاشتند. فرزند «اخطب» دید که راه پیروزی این است که از داخل مدینه به نفع سپاه عرب کمک بگیرد. او یهودیان بنی قریظه را به پیمانشکنی دعوت کرد، تا آتش جنگ را میان مسلمانان و یهودان بنی قریظه شعلهور کرده و از سرگرمی مسلمانان به