سپاه عرب بسان مور و ملخ، در کنار خندق ژرفی که شش روز پیش از ورود آنان حفر شده بود، فرود آمدند. آنان، چنین انتظار داشتند که در دامنه کوه احد با ارتش اسلام روبهرو گردند، اما وقتی به بیابان احد رسیدند، اثری از مسلمانان ندیدند. از این رو به پیش روی خود هم چنان ادامه دادند تا لب خندق رسیدند. مشاهده خندقی ژرف در خطوط آسیبپذیر مدینه، باعث حیرت آنها شد، همگی گفتند: این تاکتیک نظامی را «محمد» از یک فرد ایرانی آموخته وگرنه عرب با این فنون رزمی آشنایی نداشت.
آمار دقیق از قوای طرفین
سپاه عرب بیش از ده هزار نفر بود. برق شمشیرهای آنان از پشت خندق دیدگان را خیره میساخت. بنا به نقل مقریزی در «الامتاع» تنها قریش با چهار هزار سرباز و سیصد رأس اسب و 1500 شتر در لب خندق اردو زد و تیره بنی سلیم که از همپیمانان قریش بودند، با هفتصد تن در «مرّ الظهران» به آنها پیوستند. تیره بنی فزاره با هزار تن و تیرههای بنی اشجع و بنی مره، هر کدام با چهارصد سرباز و باقی تیرهها که در حدود 3500 تن بودند و مجموع آنان بیش از ده هزار نفر نبود، در قسمت دیگری خیمه زدند. عده مسلمانان بیش از سه هزار نفر نبود و دامنه کوه «سلع» که نقطه مرتفعی است، اردوگاه آنان بود. این نقطه کاملا بر خندق و خارج آن تسلط داشت و تمام فعالیّتهای دشمن و عبور و مرور آنها دیده میشد. گروهی از مسلمانان مأمور حفاظت و کنترل عبور و مرور از روی خندق بودند و با سنگرهای طبیعی و غیر طبیعی که در اختیار داشتند، از تجاوز دشمن از روی خندق جلوگیری میکردند. سپاه شرک نزدیک به یک ماه در پشت خندق توقف کرد و جز عده معدودی نتوانستند از خندق عبور کنند و کسانی که فکر عبور از خندق را در سر میپروراندند، با پرتاب سنگ- که به جای گلوله امروز به کار میرفت- عقب رانده میشدند