و از عظمت خاندان خود سخن میراند و از این راه زندگی را بر او تلخ میساخت. ولی احتمال دارد که عامل طلب طلاق خود زید باشد، زیرا بیوگرافی وی گواهی میدهد که او دارای روح انزواطلب و ناسازگاری بوده است و به طور مکرر همسر برگزیده است و همه را (جز آخری که تا روز کشته شدن، در یکی از جنگها، در حباله عقد او بود) طلاق داده و از آنها جدا شده بود. این طلاقهای پیاپی، حاکی از روح ناسازگاری در «زید» است. گواه دیگر، بر اینکه زید در این حادثه سهیم بوده، همان خطاب تند پیامبر است، زیرا وقتی او آگاه شد که پسر خوانده او تصمیم گرفته که همسر خود را طلاق دهد، سخت برآشفت و فرمود: أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ [1]؛ همسر خود را نگاه دار و از خشم خداوند بپرهیز. اگر تقصیر همه جانبه، متوجه همسر او میبود، در چنین صورتی، جدایی زید از همسرش خلاف تقوا و پرهیزکاری به شمار نمیرفت، ولی سرانجام، «زید» به تصمیم خود جامه عمل پوشانید و از زینب جدا شد.
ازدواج برای کوبیدن غلط دیگر
پیش از آنکه علت اساسی این ازدواج را بررسی کنیم، ناچاریم نقش نسب را که عامل حیاتی برای یک اجتماع صحیح است در نظر بگیریم. به دیگر سخن، از تفاوت جوهری «پسر واقعی» و «پسر خوانده» آگاه شویم. پسر حقیقی، با پدر ریشه تکوینی دارد و در حقیقت، پدر مبدأ مادی برای پیدایش فرزند بوده و فرزند وارث صفت جسمانی و روحیات پدران و مادران است، و روی این یگانگی و هم خونی، پدر و فرزند وارث اموال و ثروت یک دیگر میشوند و احکام مخصوصی در باب ازدواج و