برای شما پیامی فرستاده که هرچه زودتر این آب و خاک را در مدت ده روز ترک کنید، زیرا پیمانشکنی کردهاید و از در مکر و حیله وارد شدهاید و اگر در این ده روز این مرز و بوم را ترک نکنید خون شما هدر است. این پیام، افسردگی عجیبی در میان یهود پدید آورد و هر کدام گناه را به گردن دیگری انداخت. یکی از سران آنها پیشنهاد کرد که همگی اسلام آورند، ولی لجاجت اکثریت مانع از پذیرفتن چنین توصیهای شد. بیچارگی عجیبی آنها را فراگرفت، به ناچار رو به محمد بن مسلمه کردند و گفتند: ای محمد تو از قبیله اوس هستی و ما پیش از آمدن پیامبر اسلام با قبیله تو پیمان دفاعی داشتیم، اکنون چرا با ما از در جنگ وارد میشوی؟ وی با کمال رشادت که در خور هر مسلمانی است گفت: آن زمان گذشت، اکنون دلها دگرگون شده است. این تصمیم مطابق پیمانی است که مسلمانان در نخستین روزهای ورود پیامبر با طوایف یهود مدینه بسته بودند. این پیمان را «حییّ بن اخطب» از طرف قبیله بنی النضیر امضا کرده بود. در اینجا، خلاصهای از متن پیمان را میآوریم: پیامبر با هر یک از سه گروه (بنی النضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه) پیمان میبندد که هرگز بر ضرر رسول خدا و یاران وی قدمی برندارند و با زبان و دست ضرری به او نزنند ... هرگاه یکی از این سه قبیله، بر خلاف متن پیمان رفتار کنند، دست پیامبر در ریختن خون و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آنها بازخواهد بود. [1] اشکهای تمساحانه
خاورشناسان باز در این مورد، گریههای دروغی و اشکهای تمساحانه خود را از سر گرفته و بسان دایههای مهربانتر از مادر، اشک ترحم بر جهودان پیمانشکن و خیانت پیشه «بنی النضیر» ریخته و عمل پیامبر را دور از انصاف و عدالت دانستهاند.
[1]. ر. ک: همین کتاب، ص 435- 440 متن پیمان در بحار الانوار، ج 19، ص 110- 111 نقل شده است.