مراقب آنها باشند، در حالی که این دو نفر مشغول انجام وظیفه خود بودند، ناگهان «عامر بن الطفیل» بر سر آنان نیز تاخت؛ در نتیجه حارث بن صمه کشته و عمرو بن امیه آزاد شد. عمرو بن امیه، در بازگشت خود به مدینه به دو نفر برخورد و یقین پیدا کرد اینها از همان قبایلیاند که سپاه تبلیغی اسلام را کشتهاند، از این نظر هر دو نفر را در موقع خواب سر برید و به مدینه بازگشت. او در این تصور به خطا رفته بود، زیرا آنها از قبیله ابو براء (قبیله بنی عامر) بودند که به پاس احترام رئیس خود، خون سپاه تبلیغ اسلام را محترم شمرده بودند. این جریان نیز باعث فزونی اندوه پیامبر شد و تصمیم گرفت خون بهای این دو نفر را بپردازد. ولی پاسخ روشن را مؤلف الطبقات «ابن سعد» [1] متذکر است. او میگوید: خبر هر دو گروه در یک شب به پیامبر رسید و پیامبر هنگام اعزام گروه دوم از سرنوشت شهدای «رجیع» آگاه نبود.
غزوه «بنی النضیر»
منافقان و یهودیان مدینه از شکست مسلمانان در احد و کشته شدن رجال علمی سخت خوشحال بودند و به دنبال فرصت بودند که در مدینه شورشی برپا کنند و به قبایل خارج از مدینه بفهمانند که کوچکترین اتحاد و وحدت کلمه در مدینه وجود ندارد و دشمنان خارجی میتوانند حکومت نوجوان اسلام را سرنگون سازند. پیامبر برای اینکه از منویات و طرز تفکر یهودیان «بنی النضیر» آگاه شود، همراه گروهی از افسران خود عازم دژ آنها شد. امّا هدف ظاهری پیامبر از تماس با بنی النضیر این بود که آمده است در پرداخت خون بهای آن دو نفر عرب از قبیله