خواند، ولی مضمون آن را به یاران خود نگفت. [1] علامه مجلسی، از امام صادق علیه السّلام نقل میکند [2] که پیامبر گرامی خط نمینوشت، ولی نامه میخواند. ناگفته پیداست که رسول خدا هرچه زودتر باید یاران خود را از نقشه دشمن آگاه سازد. از این رو، پس از مراجعت به شهر، نامه را برای همه خواندند.
حرکت ارتش قریش
ارتش قریش حرکت کرد و پس از طی مسافتی، به نقطهای به نام «ابواء» رسید که مادر پیامبر (آمنه) در آنجا دفن شده است. جوانان سبک سر قریش اصرار ورزیدند که قبر مادر پیامبر را بشکافند و جسد او را بیرون بیاورند، ولی دوراندیشان آنها، این عمل را سخت تقبیح کردند و افزودند که ممکن است این کارها بعدها مرسوم شود و دشمنان ما از «بنی بکر» و «بنی خزاعه» قبر مردگان ما را بشکافند. پیامبر، شب پنج شنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت، برای کسب خبر «انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بیرون مدینه فرستاد تا او را از اخبار قریش آگاه سازند. آن دو نفر خبر آوردند که سپاه قریش نزدیک مدینه است و مرکبهای خود را برای چرا در کشتزارهای مدینه رها کردهاند. «حباب بن منذر» خبر آورد که پیشروان سپاه قریش به مدینه نزدیک شدهاند. عصر پنج شنبه، پیش روی بیشتر سپاه قریش به سوی مدینه و استقرار آنان در دامنه کوه احد تأیید شد. مسلمانان بیم آن داشتند که قریش با حمله شبانه آسیبی به پیامبر برسانند. از این رو، سران اوس و خزرج، شب را با اسلحه در مسجد به سر میبردند و خانه پیامبر و دروازههای شهر را نگهبانی میکردند، تا روز روشن فرا رسد و تکلیف آنان از نظر تاکتیک جنگی معین شود.
[1]. واقدی، المغازی، ج 1، ص 203. گروهی از سیرهنویسان معتقدند که قاصد، نامه را موقعی به مدینه رساند که پیامبر در مسجد بودند و نامه را ابیّ بن کعب برای پیامبر خواند. «ر. ک: واقدی، المغازی، ج 1، ص 204» با توجه به اینکه در طول تاریخ دیده نشده که پیامبر گرامی نامهای بخواند، نظر واقدی به واقع نزدیکتر است. [2]. بحار الانوار، ج 20، ص 111. برای تحقیق بیشتر در این باره، «ر. ک: جعفر سبحانی، در مکتب وحی».