سخت تنبیه کند، ولی بر اثر اصرار «عبد اللّه ابی»- که از منافقان مدینه و در ظاهر متظاهر به اسلام بود- از شدت عمل منصرف شد. قرار بر آن شد که هرچه زودتر با تحویل اسلحه و ثروت، مدینه را تخلیه کنند و زیر نظر افسری به نام «عبادة بن صامت» این کارها صورت بگیرد. یهودان «قینقاع» به ناچار مدینه را به قصد «وادی القری» و از آنجا به قصد «اذرعات» که از نواحی شامات است، ترک کردند. با اخراج یهود «بنی قینقاع» وحدت سیاسی به مدینه بازگشت. این بار وحدت سیاسی توأم با وحدت مذهبی بود، زیرا در مدینه جز یک اکثریت قابل ملاحظهای از مسلمانان کس دیگری به چشم نمیخورد و اعراب بتپرست و منافقان در برابر این وحدت فوق العاده ناچیز بودند. [1] گزارشهای جدیدی به مدینه رسید
معمولا اخبار در محیطهای کوچک برقآسا منتشر میشود. از این رو بیشتر توطئهها (تجمعات ضد اسلامی در هر منطقهای که بود) فورا از طریق رهگذرهای بیطرف و یا دوستان بیدار به مرکز اسلام میرسید. علاوه بر این، خود پیامبر در این قسمت فوق العاده حساس و دقیق بود. از این رو، بیشتر توطئهها را در نطفه خفه میکرد. همین که گزارش میرسید که قبیلهای در صدد گردآوری سلاح و سرباز است، بیدرنگ برای خنثی نمودن هر نوع جنب و جوش دشمن نیرو اعزام میکرد و یا شخصا برقآسا با نیروی مناسبی منطقه دشمن را محاصره میکرد و تمام نقشههای طرف را خنثی میکرد. در اینجا به برخی از غزوههایی اشاره میکنیم که در سال دوم هجرت رخ داده است: 1. غزوة الکدر: منطقه مرکزی قبیله بنی سلیم را «الکدر» میگفتند. گزارشی به مدینه رسید که قبیله مزبور در صدد تهیه سلاح، برای حمله به مرکز اسلام میباشند. هرگاه
[1]. همان، ج 1، ص 177- 179 و الطبقات الکبری، ج 2، ص 38- 39.