responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 504

پیامبر از حضرت درخواست کرد که اجازه دهد دندان‌های جلو او را بکشد تا سهیل بر ضد اسلام سخنی نتواند بگوید. پیامبر اجازه نداد و فرمود: این کار «مثله» کردن است و در اسلام جایز نیست.
«ابی العاص» داماد پیامبر و شوهر زینب از مردان شریف و تجارت پیشه مکّه بود.
وی با دختر پیامبر در زمان جاهلیت ازدواج کرده بود و پس از بعثت، بر خلاف همسر خود به آیین اسلام نگروید و در جنگ بدر نیز شرکت داشت و اسیر شد. همسرش زینب آن روز در مکّه به سر می‌برد. برای آزادی شوهر خود گردن‌بندی را که مادرش «خدیجه» در شب زفاف به او بخشیده بود فرستاد. ناگهان چشم پیامبر به گردن بند دختر خود زینب افتاد. سخت گریست، زیرا به یاد فداکاریهای مادرش، خدیجه افتاد که در سخت‌ترین لحظه‌ها او را یاری کرده و ثروت خود را در پیشبرد آیین توحید خرج کرده بود.
پیامبر گرامی، برای حفظ احترام اموال مسلمانان، رو به یارانش کرد و فرمود: این گردن بند متعلق به شما و اختیار آن با شما است. اگر مایل هستید گردن بند او را رد کنید و ابی العاص را بدون پرداخت فدیه آزاد کنید. یاران پیامبر با پیشنهاد وی موافقت کردند. پیامبر از ابو العاص، پیمان گرفت که زینب را رها سازد و به مدینه بفرستد او نیز به پیمان خود عمل کرد و خود نیز اسلام آورد. [1]


گفتار ابن ابی الحدید

وی می‌گوید: داستان زینب را برای استادم «ابو جعفر بصری علوی» خواندم. او آن را تصدیق کرد، و افزود: آیا مقام فاطمه بالاتر از زینب نبود؟ آیا شایسته نبود که خلفا، قلب فاطمه را با پس‌دادن «فدک» به دست آورند؟ بر فرض اینکه فدک مال مسلمانان بود.



[1]. همان، ص 651- 658.
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 504
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست