پیامبر اسلام دستور داد کشتههای مشرکان را در چاهی بریزند. وقتی اجساد آنان در میان چاه قرار گرفت، پیامبر گرامی آنان را یک یک به نام صدا زد و گفت: عتبه، شیبه، امیّه، ابو جهل و ... آیا آنچه را که پروردگار شما وعده داده بود، حق و پابرجا یافتید؟ من آنچه را که پروردگارم وعده داده بود حق و حقیقت یافتم. در این موقع، گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی را که مردهاند صدا میزنید؟ پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید آنان قدرت بر جواب ندارند. ابن هشام میگوید پیامبر در آن لحظه با آنان نیز چنین سخن گفت: چه بستگان بدی برای پیامبر بودید. مرا تکذیب کردید و دیگران تصدیق نمودند. مرا از زادگاهم بیرون کردید، مردم دیگر مرا جا دادند. با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا یاری کردند. آیا آنچه را که پروردگار وعده کرده بود حق و پابرجا یافتید؟
شعر به مطلب رنگ ابدیت میدهد
این مطلب از نظر تاریخ وحدت اسلامی مسلم است. محدثان، مورخان، شیعه و سنی همگی آن را نقل کردهاند. حسان بن ثابت، شاعر عصر رسالت در بیشتر وقایع اسلامی شعر میگفت. او از طریق بیان شعر به اسلام و مسلمانان کمک میکرد. خوش تیرهبختانه دیوان وی چاپ شده است. او درباره واقعه بدر، قصیدهای دارد و در ضمن آن به این حقیقت اشاره میکند و میگوید: ینادیهم رسول اللّه لمّاقذفناهم کباب فی القلیب أ لم تجدوا کلامی کان حقّاو أمر اللّه یأخذ بالقلوب فما نطقوا و لو نطقوا لقالواصدقت و کنت ذا رأی مصیب هنگامی که آنان را دسته جمعی در چاه ریختیم، پیامبر به آنان گفت: آیا کلام مرا حق نیافتید و فرمان خدا قلبها و دلها را میگیرد.