responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 482

پیامبر از آن‌ها پرسید که قریش کجا هستند؟ گفتند: پشت کوهی که در بالای بیابان قرار گرفته است. سپس از تعداد نفرها پرسید. گفتند: تحقیقا نمی‌دانیم. فرمود: روزی چند شتر می‌کشند؟ گفتند: یک روز ده شتر و روز دیگر نه شتر. حضرت فرمود:
تعدادشان بین نهصد و هزار است. بعدا از سران آن‌ها سؤال کرد، گفتند: عتبة بن ربیعه، شیبة بن ربیعه، ابو البختری بن هشام، ابو جهل بن هشام، حکیم بن حزام، امیّة بن خلف و ... در میان آن‌ها هستند. در این هنگام رو به اصحاب خود کرد و فرمود:
شهر مکّه جگر پاره‌های خود را بیرون ریخته است. [1] سپس دستور داد این دو نفر زندانی گردند تا تحقیقات ادامه یابد.
ج) دو نفر مأموریت پیدا کردند که وارد دهکده «بدر» شوند و اطلاعاتی از کاروان کسب کنند. آن‌ها در کنار تلّی نزدیک به آب پیاده شدند و وانمود کردند که تشنه‌اند و آمده‌اند آب بخورند. اتفاقا در کناره چاه، دو نفر زن با یک دیگر سخن می‌گفتند. یکی به دیگری می‌گفت: چرا قرض خود را نمی‌پردازی، می‌دانی که من نیز نیازمندم؟
دیگری در پاسخ وی می‌گفت: فردا یا پس فردا کاروان می‌رسد و من برای کاروان کار می‌کنم، سپس بدهی خود را ادا می‌کنم. «مجدی بن عمرو» که در نزدیکی این دو نفر زن بود، گفتار بدهکار را تصدیق کرد و آن دو زن را از هم جدا کرد.
هر دو سوار از استماع این خبر خوش‌حال شدند، با رعایت قاعده «استتار»، خود را به فرماندهی کل قوای اسلام رساندند و پیامبر را از آنچه شنیده بودند آگاه ساختند.
اکنون که پیامبر گرامی با کسب این اطلاعات از ورود کاروان و موقعیت قریش کاملا آگاه شده لازم است به مقدمات کار بپردازد.


چگونه ابو سفیان گریخت‌

ابو سفیان سرپرست کاروان که موقع رفتن مورد تعرض دسته‌ای از مسلمانان واقع



[1]. هذه مکّة قد ألقت إلیکم أفلاذ کبدها. «سیره ابن هشام، ج 1، ص 617».
اسم الکتاب : فروغ ابدیت المؤلف : سبحانی تبریزی، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 482
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست