شما میتوانید، سوء اثر گفتار آنان را در روحیه پیامبر، از قطعه تاریخی که خود طبری، در همان صفحه نقل کرده است به دست آورید، زیرا «شیخین» نخستین کسانی بودند که لب به سخن گشودند و پس از آنها مقداد و سعد، ابراز نظر کردند. طبری، از عبد اللّه بن مسعود نقل میکند که من در روز بدر، موقعیت مقداد را آرزو میکردم، زیرا او موقعی شروع به سخن کرد: (ما هرگز مانند قوم بنی اسرائیل نیستیم که بگوییم تو و خدایت بروید نبرد کنید و ما اینجا نشستهایم) که چهره پیامبر از غضب و خشم برافروخته بود و مقداد در این حالت این سخن را گفت (و موجبات انبساط و سرور پیامبر را فراهم کرد) و من آرزو میکردم که ای کاش این موقعیت نصیبم میگشت! آیا خشم و غضب پیامبر جز برای این بود که قبل از مقداد، ابی بکر و عمر آیه ترس و یأس خوانده و اصرار به بازگشت داشتند؟ [1] البته مجلس یک جلسه مشورتی بود و هر کس حق داشت که تشخیص خود را به عرض فرمانده کل قوا برساند، ولی سیر زمان اثبات کرد که مقداد در تشخیص خود، بیش از آن دو نفر به حق نزدیکتر بود.
تصمیم قطعی شورا یا نظریه رئیس انصار
نظریههایی که ابراز شد عموما جنبه فردی داشت. وانگهی هدف عالی از تشکیل شورا به دست آوردن نظر انصار بود؛ تا آنان در این باره، تصمیم قطعی اتخاذ نمیکردند، گرفتن کوچکترین تصمیمی امکان نداشت. اظهار نظر کنندگان تا آن لحظه همگی «مکی» بودند؛ به همین دلیل، پیامبر برای به دست آوردن نظرهای انصار سخن خود را تکرار کرد و فرمود: نظریههای خود را ابراز کنید. [2] سعد بن معاذ انصاری برخاست و گفت: گویا منظور شما ما هستیم؟ رسول گرامی فرمود: بلی، گفت: ای پیامبر خدا ما به تو ایمان آورده و تو را تصدیق کردهایم که آیین
[1]. تاریخ طبری، ج 2، ص 140. [2]. أشیروا إلیّ أیها النّاس.