عشق شهادت و جانبازی در جامعه آن روز اسلام، آنچنان شدید بود که برخی از افراد نابالغ نیز در آن شرکت کرده بودند و رسول گرامی آنان را به مدینه بازگردانید. [1] سخن پیامبر میرساند که رسول گرامی، به آنان نوید گشایش در زندگی میدهد. وسیله این گشایش، ضبط کالاهایی بود که کاروان قریش آن را حمل میکرد و مجوّز این مسأله این بود که قریش کلیه دارایی مهاجران را در مکّه ضبط کرده و به آنان اجازه رفت و آمد به محل زندگی نمیدادند و کلیه اموال منقول و غیر منقول آنان، در مکّه متروک مانده بود. بدیهی است که هر انسان عاقل و خردمندی به خود اجازه میدهد با دشمن، همان معامله را بکند که او با وی انجام داده است. اصولا باید توجه داشت که علت هجوم مسلمانان به کاروان قریش، همان مظلومیت و ستمکشی مسلمانان بود که قرآن نیز متذکر آن است و به همین جهت به آنان اجازه هجوم میدهد و میفرماید: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ [2]؛ به افرادی که مورد هجوم واقع شدهاند اجازه دفاع داده شد، زیرا آنان مظلوم و ستم دیدهاند و خداوند به کمک و یاری آنان قادر و توانا است. ابو سفیان، موقع رفتن به شام متوجه شده بود که پیامبر در تعقیب کاروان او است. از این نظر هنگام مراجعت احتیاط را از دست نداد و از کاروانها سراغ میگرفت که آیا محمد خطوط تجارتی را اشغال کرده است؟ تا اینکه به او گزارشی رسید: پیامبر با اصحاب خود از مدینه بیرون آمده و در تعقیب کاروان قریش است و در سرزمین «ذفران» در دو منزلی «بدر»، موضع گرفته است. ابو سفیان، از پیشروی خودداری کرد. چارهای جز این ندید که قریش را از سرنوشت کاروان آگاه سازد. شتر سوار تندروی به نام «ضمضم بن عمرو غفاری» را [1]. امتاع الاسماع، ص 62- 63. [2]. حج (22) آیه 39.