این بیان میرساند که چگونه صفحه جزیرة العرب، از خانه تا بیابان و از خانه خلق تا خانه خالق، انباشته و آکنده از آلهه و اصنام بود. [1] بر اثر پرستش این معبودهای پوشالی گوناگون، تضادها و تعارضها و جنگها و اختلافها و کشت و کشتارها و بالاخره بدبختیها و خسارتهای مادی و معنوی فراوانی، دامنگیر این صحرانشینان وحشی بود. امیر مؤمنان علی علیه السّلام در یکی از خطبههای خود، درباره اعراب پیش از اسلام میفرماید: خدا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم را، به رسالت مبعوث ساخت تا جهانیان را بیم دهد و او را امین دستورهای آسمانی خود قرار داد. در آن حال، شما ای گروه عرب بدترین دینها را داشتید و در بدترین سرزمینها زندگی مینمودید و در بین سنگهای خشن و مارهای گزنده میخوابیدید، از آب تیره مینوشیدید و غذای ناگوار میخوردید، خون یکدیگر را میریختید و پیوندهای خویشاوندی را قطع میکردید، بتها در میان شما برپا بود و گناهان، سراسر وجود شما را فرا گرفته بود. [2] طرز تفکر اعراب درباره انسان پس از مرگ
آنان این مشکل فلسفی را چنین تشریح میکردند: روان انسان پس از مرگ به صورت پرندهای، شبیه «بوم» به نام «هامه و صدی» از کالبد بیرون میآید و پیوسته در کنار جسد بیروح انسان شیون میکند و نالههای جان خراش و وحشتزا سر میدهد. آنگاه که کسان مرده، وی را به خاک سپردند؛ روح او- به صورتی که گفته شد- به آرامگاه وی وارد میشود و تا ابد در آنجا قرار میگیرد، و گاهی برای اخذ اطلاعات از اوضاع فرزندان، بر بام خانه فرزندان مینشیند.
[1]. به قول شاعر: معابد جمله ویرانه، حریم کعبه بتخانهز خالق، خلق بیگانه، چه در ضرّا چه در سرّا [2]. نهج البلاغه، خ 26.