آفتاب حقیقت از لابهلای پردههای جهل و افترا درخشیدن گرفت. مفسران عالی قدر، [1] محدثان ارجدار غالبا در تمام قرون و اعصار اعتراف کردند که آیه فوق در «لیلة المبیت» درباره فداکاری علی علیه السّلام نازل شده است. [2] سخنی از ابن تیمیه
احمد بن عبد الحلیم حرانی حنبلی در زندان «مراکش» به سال 728 درگذشت. وی یکی از علمای اهل تسنن است که ریشه بسیاری از عقاید وهابیها از او سرچشمه میگیرد. وی درباره پیامبر و امیر مؤمنان و عموم خاندان وحی عقاید مخصوصی دارد و بیشتر عقاید خود را در کتاب منهاج السنه بیان کرده است. عقاید انحرافی وی سبب شده که بسیاری از علمای معاصرش، او را تکفیر کرده و از وی تبرّی جویند که شرح و بسط اینگونه مطالب از هدف ما بیرون است. وی در خصوص این فضیلت سخنی دارد [3] که با تصرف مختصری از نظر شما میگذرد. گاهی دیده میشود که برخی افراد
[1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 262، درباره این فضیلت به شایستگی سخن گفته است. [2]. «سمرة بن جندب»، از عناصر جنایت کار دوره حکومت آل امیه است. وی در تحریف حقایق به همان اندازه که در بالا گفته شد، اکتفا نکرد و بنا به نقل «ابن ابی الحدید» چیز دیگری نیز بر آن افزود و گفت: آنچه در حق علی نازل شده است این آیه است: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ «بقره (2) آیه 204»؛ برخی از مردم هستند که گفتار آنها در زندگی این جهان تو را فریب میدهد و او خدا را بر آنچه که در قلب او است گواه میگیرد و او سرسختترین دشمنان است. یکی از جنایات این مرد این است که وی در دوره استانداری زیاد در عراق، فرماندار بصره بود. او هشت هزار نفر از مسلمانان و علاقهمندان خاندان نبوت را کشت. وقتی زیاد بن أبیه از او بازجویی به عمل آورد و گفت: به چه جرئت تو این همه افراد را کشتی، هیچ تصور نکردی که شاید در میان اینها بیگناه و بیجرمی وجود داشته باشد. سمره در پاسخ وی گفت لو قتلت مثلهم ما خشیت: من از کشتن بیش از اینها نیز باکی نداشتم. لکههای ننگین این مرد بیش از آن است که در این صفحات بگنجد، این خیره سر همان شخص است که تقاضای پیامبر را درباره مراعات همسایه رد کرد و پیامبر به او فرمود: انّک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام. برای توضیح بیشتر به کتب رجالی و تاریخی مراجعه بفرمایید. [3]. پیش از او، جاحظ در کتاب العثمانیة قسمتی از این اعتراض را متذکر شده است. «ر. ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 262».