از جنگهای تاریخی این دو قبیله «جنگ بعاث» است. در این جنگ، اوسیان بر رقیب خود پیروز شدند و نخلستانهای «خزرج» را سوزاندند. پس از آن، جنگ و صلح به طور متناوب رخ میداد. عبد اللّه بن ابی- که از اشراف خزرج بود- در این جنگ شرکت نکرد، لذا پیش هر دو قبیله محترم بود و میرفت که هر دو طرف آخرین پایداری خود را از دست بدهند. در این حال، تمایلات شدیدی به صلح در میان آنان پدید آمد و هر دو قبیله اصرار کردند که ریاست صلح را «عبد اللّه» بپذیرد و حتی تاج امیری برایش آماده کردند که در وقت مخصوص آن را بر سر گذارد، ولی این جریان بر اثر تمایلات گروهی از خزرجیان به آیین اسلام با شکست روبهرو شد. در این هنگام پیامبر گرامی با شش تن از خزرجیان در مکّه ملاقات کرد و آنان دعوت حضرتش را پذیرفتند.
تفصیل جریان
پیامبر در موسم حج با شش نفر از قبیله «خزرج» ملاقات کرد و به آنها گفت: آیا شما با یهود همپیمانید؟ گفتند: بلی. فرمود: بنشینید تا با شما سخن بگویم. آنان نشستند و سخنان پیامبر را شنیدند. پیامبر آیاتی چند تلاوت کرد و سخنان رسول گرامی تأثیر عجیبی در آنها نهاد که در همان مجلس ایمان آوردند. چیزی که به گرایش آنان به اسلام کمک کرد این بود که آنان از یهودیان شنیده بودند پیامبری از نژاد عرب که مروج آیین توحید خواهد بود و حکومت بتپرستی را منقرض خواهد ساخت، به این زودی مبعوث خواهد شد، لذا با خود گفتند: پیش از آنکه یهودیان پیش دستی کنند ما یاریش کنیم. گروه مزبور، رو به پیامبر کرده و گفتند: میان ما آتش جنگ پیوسته فروزان بوده، امید است که خداوند به سبب آیین پاک تو، آن را فرو نشاند. ما اکنون به سوی یثرب بر