پیشوای گروه شیخیه [1]، «شیخ احمد احسائی» در رساله قطیفیه نغمه دیگری ساز کرده و با طرح جدیدی خواسته هر دو گروه را راضی سازد. وی میگوید: پیامبر گرامی با بدن برزخی «هور قلیائی» (بدن برزخی بسان آن بدنی است که انسان در عالم خواب همه گونه فعالیّت با آن انجام میدهد) به معراج رفته است. از این راه به خیال خود، هم قایلان به معراج جسمانی را از خود راضی ساخته، (زیرا معتقد به جسمانی بودن معراج شده است) و هم اشکال افلاک را رفع کرده است (زیرا نفوذ جسم برزخی احتیاج ندارد که بدنه فلک را از هم جدا سازد). [2] با این حال، افراد روشن، حقجو و دور از تعصب، این نظر را مانند نظر پیش (روحانی بودن معراج) بیارزش و مخالف قرآن و ظاهر احادیث میدانند، زیرا-
[1]. یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران بود که ریشه فرقه و مسلکهای ساخته و پرداخته عصر استعمارگر را زد، و همه را به پیروی از خط اصیل اسلام دعوت نمود. شکی نیست که همه این فرقههای نوظهور برخاسته از استعمار و یا خواسته او بود. و شیوه حکومت قبل از انقلاب، مستلزم یک چنین فرقه بازی و تفرقهافکنیها بود، سپاس خدا را که با زدن ریشهها شاخهها نیز سرنگون شدند. [2]. رساله قطیفیه شیخ، در ضمن مجموعهای که حاوی 92 رساله او است، به نام جوامع الکلم، در تاریخ 1273 چاپ شده است. و متن عبارت وی چنین است: إنّ الصاعدة کما صعد ألقی منه کل رتبة منها فیها مثلا إذا تجاوز کرة الهواء، ألقی ما فیه من الهواء، و إذا تجاوز کرة النار ألقی ما فیها، و إذا رجع ماله من کرة النار، و إذا وصل إلی کرة الهواء أخذ ماله من الهواء: جسم در حال عروج و صعود، هرچه بالا برود، عناصر مربوط به هر کره را در همان جا ترک میکند و بالا میرود. مثلا عنصر هوا را در کره هوا، عنصر آتش را در کره آتش و هنگام بازگشت، همان جا را که ترک کرده، بود دو مرتبه بازمیگیرد. بنابراین، پیامبر گرامی هنگام معراج، هر یک از عناصر چهارگانه بدن خود را (در گذشته اصول عناصر را چهار تا میدانستند) در کره خود ترک گفتند، و با بدنی که فاقد این عناصر چهارگانه است، معراج نموده است. یک چنین بدن، نمیتواند بدن عنصری باشد، جز بدن برزخی و به اصطلاح وی «هور قلیائی» چیزی دیگری نمیتواند باشد. شیخ در کتاب شرح زیارت، 28- 29 تصریح میکند که افلاک نهگانه قابل خرق و التیام نیست. با این تصریحات؛ باز برخی برای پنهان کردن و سرپوشگذاری بر لغزشهای «شیخ»، با کمال سماجت مدعی است که پیشوای او «معراج» را جسمانی عنصری میداند و در این مورد با نظریه مشهور موافق است.