اعماق درّه را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آنجا که این آوارگی او را فرسوده ساخت و مزاج خود را از دست داد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی که به خانه و زندگی برگشت، از دنیا رفت. ایمان او به رسول خدا به قدری محکم بود که رضایت داشت تمام فرزندان عزیزش کشته شوند، ولی او زنده بماند. علی را در رختخواب وی میخوابانید تا اگر سوءقصدی در کار باشد متوجه وی نباشد. بالاتر از آن، روزی حاضر شد، تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعا تمام قبیله بنی هاشم نیز کشته میشدند.
وصیّت ابو طالب هنگام مرگ
ابو طالب هنگام مرگ به فرزندان خود چنین گفت: من «محمد» را به شما توصیه میکنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حایز تمام کمالات است، آیینی آورده که دلها بدان ایمان دارد، اما زبانها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من اکنون میبینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته و به او ایمان آوردهاند و محمد به کمک آنان بر شکستن صفوف قریش قیام کرده است. سران قریش را خوار، خانههای آنان را ویران و بیپناهان آنها را قوی و نیرومند کرده است. سپس گفتار خود را با جملههای زیر پایان داد: ای خویشاوندان من، از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) گردید. هر کس از وی پیروی کند، سعادتمند میگردد، هرگاه اجلم مهلت میداد، من از او حوادث و مکاره روزگار را دفع میکردم. [1] بیشک وی در این آرزو راستگو بوده، زیرا خدمات و جانفشانیهای ده ساله وی، گواه صدق گفتارش است. چنان که گواه صدق، وعدهای است که وی در آغاز
[1]. کونوا له ولاة و لحزبه حماة، و اللّه لا یسلک أحد سبیله إلّا رشد، و لا یأخذ رشد، و لا یأخذ أحد بهداه إلّا سعد، و لو کان لنفسی مدة و فی أجلی تأخیر لکففت عنه الهزاهز، و لدافعت عنه الدوافع «سیره حلبی، ج 1، ص 351- 352 و تاریخ الخمیس، ج 1، ص 339».