افتخار خود دانست. 2. این بدن بیروح، همان عموی وفاداری است که در راه من سه سال آواره شد و استراحت را از عموم فامیل سلب نمود و دستور داد همگی با من در میان درهای به سر ببرند، و به ریاست و سیادت خود پشت پا زد، یعنی تمام دنیا و هستی خود را از دست داد و مرا گرفت و پیامی سخت و کوبنده برای قریش فرستاده و به آنان آشکارا فهمانید: هرگز از یاریم دست برنمیدارد و خطاب به آنان چنین گفت: ای دشمنان محمد تصور نکنید که ما از محمد دست برمیداریم، نه پیوسته او در نزد دور و نزدیک ما گرامی است، بازوان قوی هاشمی او را از هر گزندی مصون میدارد. [1] مرگ عمو قطعی شد و ناله و شیون از خانه «ابو طالب» بلند شد. دوست و دشمن دور خانهاش را گرفتند تا در مراسم دفنش شرکت کنند، ولی مگر جریان مرگ شخصیتی مانند «ابو طالب» که رئیس قریش و سیّد قبیله است به این زودی خاتمه مییابد؟
نمونهای از عواطف ابو طالب
عواطف و مهر افراد به یکدیگر بیشتر روی ملاکهای مادی و بر محور مال و جمال دور میزده که به فاصله کوتاهی، لهیب سوزان محبت در کانون وجودشان خاموش شده و از بین رفته است. ولی شعلههای عواطفی که پایه آن را، پیوندهای خویشاوندی یا ایمان و اخلاص به فضل و فضیلت و کمالات روحی و معنوی شخص مورد علاقه تشکیل دهد، به این زودی خاموش نمیشود و رشته مهر این گروه به این زودی از هم نمیگسلد.
[1]. فلا تحسبونا خاذلین محمدالذی غربة منّا و لا متقرب نستمنحه منّا ید هاشمیةو مرکبها فی الناس أخشن مرکب