مداخله شیطان میتواند به یکی از این دو صورت انجام گیرد: 1. با ایجاد تردید و شک در تصمیم پیامبران و اینکه میان آنان و اهدافشان موانع بیشماری وجود دارد و با توجه به این موانع آنان در اهداف خود موفق نمیشوند. 2. هر موقع پیامبران مقدمات کاری را فراهم میکردند و امارات و قراینی اقدام جدی پیامبری را نشان میداد؛ شیطان و شیطان صفتان، با تحریک مردم بر ضد پیامبران و ایجاد موانع بر سر راه مقصدشان، آنان را از نیل به خواسته خود بازمیداشتند. احتمال نخست، نه با آیات دیگر قرآن سازگار است و نه با دوّمین آیه مورد بحث، امّا با آیات دیگر سازگار نیست، زیرا قرآن با صراحت هرچه کاملتر، تسلط شیطان را بر بندگان واقعی خدا (هر چند به این نحو که به آنان وانمود کند قادر به وصول اهداف و تمنّاهای خود نیستند) نفی میکند؛ آنجا که میفرماید: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ^ [1]؛ بر بندگان من تسلطی نداری. و باز میفرماید: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ [2]؛ شیطان بر بندگان مؤمن و متوکل به خدا، تسلطی ندارد. این آیات و آیات دیگر که نفوذ شیطان را در قلبهای اولیای الهی نفی میکند؛ گواه بر این است که مقصود از مداخله شیطان در خواستههای پیامبران، سست کردن اراده آنان و بزرگ جلوه دادن موانع کار در نظر آنان نیست. اما از نظر خود آیات مورد بحث، آیه دوم و سوم، علت این مداخله را چنین تفسیر
[1]. حجر (15) آیه 42 و اسراء (17) آیه 65. [2]. نحل (16) آیه 99.