أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری ...، ... [1] أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثی تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی، إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛ مرا از لات و عزّی و منات که سومین بت است؛ خبر دهید ... [2] آیا پسر از آن شما است و دختر خاص خدا است؟ این یک تقسیم ظالمانه است. بتان جز نامهایی بیش نیستند که شما و پدرانتان نامیدهاید و خدا هیچ حجتی درباره آنها نازل نکرده است. آیا آدمی عادی حاضر میشود، با جملههای ضد و نقیض از دشمنی با پیامبری که ده سال است تیشه بر ریشه آیین وی زده و موجودیت و استقلالش را به خطر افکنده است دست بردارد و با او کنار بیاید؟
دلیل بر ردّ افسانه از نظر لغت
دانشمند عالی مقام مصری، «عبده» میگوید: هرگز در لغت و اشعار عرب، «غرانیق» درباره خدایان به کار نرفته است و لفظ «غرنوق» و «غرنیق» که در لغت آمده، به معنای یک نوع مرغ آبی و یا جوان سفید و زیباست و هیچ یک از این معانی با معنای خدایان سازگار نیست. یکی از خاورشناسان به نام «سر ویلیام مویر» افسانه غرانیق را از مسلمات تاریخ شمرده است و گواه وی این است: «سه ماه بیشتر از مهاجرت گروه نخست به حبشه نگذشته بود که صلح محمد را با قریش شنیدند و به مکّه بازگشتند. مسلمانانی که به آن سرزمین مهاجرت کرده بودند، در پناه نجاشی آسوده میزیستند؛ اگر خبر نزدیکی محمد و صلح با قریش به آنان نرسیده بود، به هوس دیدار کسان خود به مکّه بر نمیگشتند. بنابراین، محمد باید برای صلحجویی خود، وسیلهای به وجود آورده
[1]. جای خالی جملههای: تلک الغرانیق ... [2]. به جای نقطهها، ترجمه این دو جمله را که عبارت است از «اینان غرانیق عالیمقامند شفاعت آنها مورد رضایت است»، بگذارید. قطعا خواهید دید که سراپا تناقض خواهد بود.