اصول و عقاید جهان مسیحیت مطابقت ندارد و وجود چنین افرادی برای آیین رسمی کشور شما، خطرناک است و شما میتوانید از آنان بازجویی کنید. زمامدار باهوش حبشه، این بار نیز از در تحقیق و بررسی وارد شد. دستور داد تا هیئت مهاجران را احضار کنند. مسلمانان با خود در علت احضار مجدد، فکر میکردند. گویا به آنان الهام شده بود که غرض از آن، سؤال از عقیده مسلمانان، درباره پیشوای مسیحیان خواهد بود. این بار نیز، جعفر سخنگوی جمعیت معرفی شد. او قبلا به دوستان خود قول داده بود که آنچه از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم در این باره شنیده است، خواهد گفت. «نجاشی» رو به نماینده جمعیت مهاجران کرد و گفت: درباره «مسیح» عقیده شما چیست؟ وی پاسخ داد: عقیده ما درباره حضرت مسیح، همان است که پیامبر ما خبر داده است. وی بنده و پیامبر خدا بود، روح و کلمهای از جانب وی بود که به مریم عطا کرد. [1] شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملا خوش وقت شد و گفت: به خدا سوگند، عیسی را بیش از این مقامی نبود، ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها، عقاید مسلمانان را تحسین کرد و به آنان آزادی کامل داد، و هدایای قریش را جلوشان ریخت و گفت: خدا موقع دادن این قدرت، از من رشوه نگرفته است، لذا سزاوار نیست من نیز از این طریق ارتزاق کنم. [2] بازگشت از حبشه
چنان که گفتیم، گروه نخست از مهاجران حبشه به دلیل گزارشهای دروغ، مبنی بر اسلام و ایمان آوردن قریش، خاک حبشه را ترک گفته و رهسپار حجاز گشتند، ولی لحظه ورود آگاه شدند که گزارش دروغ بوده و شدت عمل و فشار قریش درباره
[1]. هو عبد اللّه و رسوله و روحه و کلمته القاها إلی مریم البتول العذراء. [2]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 338؛ إمتاع الاسماع، ص 21.