مهاجرت گروهی از مسلمانان به خاک حبشه، دلیل بارزی بر ایمان و اخلاص عمیق آنها است. عدهای برای رهایی از شر و آزار «قریش» به منظور تحصیل محیطی آرام، برای بپا داشتن شعائر دینی و پرستش خدای یگانه، تصمیم گرفتند که خاک «مکّه» را ترک گویند و دست از کار و تجارت، فرزند و خویشان بردارند، ولی متحیر بودند چه کنند؟ کجا بروند؟، زیرا میدیدند سرتاسر شبه جزیره را بتپرستی فرا گرفته است و در هیچ نقطهای نمیتوان ندای توحید سرداد و دستورهای آیین یکتاپرستی را برپا داشت. با خود فکر کردند که بهتر این است که مطالب را با خود پیامبر در میان بگذارند. پیامبری که آیین او بر اساس این آیه است که میفرماید: إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ [1]؛ سرزمین خدا پهناور است، نقطهای را برای زندگی بگزینید که در آنجا توفیق پرستش خدا را داشته باشید. وضع رقتبار مسلمانان کاملا بر او روشن بود. خودش گرچه از جانب «بنی هاشم» حمایت میشد و جوانان «بنی هاشم» حضرتش را از هرگونه آسیب حفظ میکردند؛ در میان یاران او کنیز و غلام، آزاد بیپناه، افتاده بیحامی فراوان بود و سران قریش لحظهای از آزارشان آرام نمیگرفتند. برای جلوگیری از بروز جنگهای