میشود. به خدا سوگند ما هرگز ایمان نخواهیم آورد. [1] این نمونهها حسادت و رقابت بزرگان قریش را آشکار میسازد و در این خصوص نمونههای دیگری نیز در صفحات تاریخ وجود دارد.
2. ترس از روز بازپسین
این عامل بیش از همه، در سرپیچی قریش مؤثر بود، زیرا آنان افراد خوشگذران و بیقید بودند. آنان که سالها از آزادی مطلق بهرهمند بودند، دعوت محمد را بر ضد عادت دیرینه خود تشخیص دادند و ترک عادت آن هم مطابق تمایلات نفسانی، با رنج و تعب توأم است.
3. وحشت از عذابهای سرای دیگر
شنیدن آیات عذاب که افراد خوشگذران، ستمگر و بیخبر را با مجازاتهای سخت بیم میدهد، هول عجیبی در دل آنها میانداخت و افکارشان را سخت مشوش و مضطرب میکرد. وقتی پیامبر با صدای دلنشین، آیات مربوط به سرای دیگر را در مجامع عمومی قریش میخواند؛ آنچنان ولوله برپا میگردید که بساط بزم و عیش آنها را به هم میزد. عربی که خود را برای دفع هرگونه پیشامد ناگوار مجهز میساخت و برای تحصیل تأمین معاش با تیر، قرعه میزد و با سنگ فال میگرفت و آمد و رفت پرندگان را علایم حوادث قرار میداد؛ هرگز حاضر نبود بدون به دست آوردن تأمین، از عذابی که «محمد» از آن بیم میداد آرام بنشیند. از این رو، با او مبارزه میکردند که نوید و بیم او را نشوند؛ این آیات اشاره به همین وحشت و اضطرابهاست. روزی که رستاخیز، برپا میشود، انسان از برادر، مادر، پدر، زن، فرزندان خود