دشمنان سرسخت پیشوای بزرگ مسلمانان بود. چون عشیره رسول خدا دفاع از حضرت را بر عهده گرفته بودند، وی برای انتقام، غلام تازه مسلمان خود را در ملأ عام شکنجه میداد و او را در گرمترین روزها با بدن برهنه روی ریگهای داغ میخوابانید و سنگ بسیار بزرگ و داغی را روی سینهاش مینهاد و او را با جمله زیر مخاطب میساخت: «دست از تو برنمیدارم تا اینکه به همین حالت جان بسپاری و یا از اعتقاد به خدای محمد برگردی و لات و عزّی را بپرستی!». [1] بلال در برابر آن همه شکنجه، گفتار او را با دو کلمه- که روشنگر پایه استقامت او بود- پاسخ داد و چنین گفت: أحد، أحد؛ خدا یکی است! و هرگز به آیین شرک و بتپرستی برنمیگردم. استقامت این غلام سیاه که اسیر سنگدلی بود، اعجاب دیگران را برانگیخت. حتی «ورقة بن نوفل» بر وضع رقت بار او گریست و به «امیّه» گفت: به خدا سوگند! اگر او را با این وضع بکشید، قبرش را زیارتگاه خواهم ساخت. [2] گاهی امیّه شدت عمل بیشتری نشان میداد، ریسمانی به گردنش میافکند و به دست بچهها میداد تا او را در کوچهها بگردانند. [3] در جنگ بدر، نخستین جنگ اسلام امیّه با فرزندش اسیر شدند، برخی از مسلمانان به کشتن امیّه رأی نمیدادند، ولی بلال گفت: او پیشوای کفر است و باید کشته شود. بر اثر اصرار وی، پدر و پسر به کیفر اعمال ظالمانه خود رسیدند و هر دو کشته شدند.
2. عمار یاسر و پدر و مادر او
عمار و والدین او، از پیشگامان اسلاماند. آنان روزی که مرکز تبلیغاتی رسول
[1]. لا تزال هکذا حتی تموت أو تکفر بمحمد و تعبد اللّات و العزّی. [2]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 318. [3]. الطبقات ابن سعد، ج 3، ص 233 و برای اطلاع بیشتر از رشادت و بردباری بلال، به مجله مکتب اسلام، سال نهم شمارههای 5 و 7 مقاله «بلال حبشی مؤذن پیامبر اکرم» به قلم نگارنده مراجعه بفرمایید.