به طور مبسوط نگاشته است، ولی در تفسیرش، [1] وقتی به تفسیر آیه وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ خویشاوندان نزدیک خود را بترسان. میرسد، آنچه را در تاریخ نوشته، با متن و سند در همان جا قید میکند، ولی هنگامی که به جمله: «علی أن یکون أخی و وصیّی و خلیفتی»؛ برادر و وصی و جانشین من شود. میرسد، جمله را تغییر داده و مینویسد، «علی أن یکون أخی و کذا و کذا؛ برادر و چنین و چنان! من باشد.» بیشک حذف کلمههای «و وصیّی و خلیفتی» و به کار بردن کلمههای «کذا و کذا» که در فارسی از آن به «چنین و چنان» تعبیر میآوریم، جز غرض و روزی و خیانت چیز دیگری نیست. او به این حد نیز اکتفا نکرده و نه تنها جمله استفهامی پیامبر را تحریف نموده، حتی جملهای را که خود پیامبر، بعد از سکوت سران، درباره علی فرمود: «إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی» نیز تحریف کرده و باز همان کلمه «کذا و کذا» را به کار برده است. مورّخ، باید در نوشتن حقایق حرّ و آزاده باشد و با یک شهامت و شجاعت بیمانند واقعیّت را آنچنان که هست بنویسد. ناگفته پیداست چیزی که طبری را وادار کرده که این دو کلمه را بردارد و به جای آن دو کلمه کذایی به کار برد، همان روش دینی و تعصب مذهبی او است، زیرا او علی را وصی و جانشین بلافصل پیامبر نمیداند و از آنجا که این دو کلمه در وصایت و جانشینی بلافصل او صریح است، لذا مجبور شده با تحریف شأن نزول آیه، از روش دینی خود نیز دفاع کند. 2. ابن کثیر شامی [2] (م 732) در تاریخ و همچنین در تفسیرش همان راهی را پیموده که پیش از او طبری در تفسیر خود پیموده است. ما هیچگاه «ابن کثیر» را در این کار معذور نمیشماریم، زیرا اساس کتاب تاریخ او را همان تاریخ طبری تشکیل میدهد و به طور مسلم وی در تنظیم این قسمت به تاریخ طبری مراجعه کرده است. با این حال، در نقل مطالب از مندرجات تاریخ مزبور، سرباز زده و بر خلاف انتظار جریان را از روی تفسیر طبری نقل نموده است. [1]. تفسیر طبری، ج 19، ص 74. [2]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 40 و تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 351.