احتمال تمام آیات، راجع به آغاز وحی نمیباشد، زیرا در آغاز بعثت، از نزول وحی جز خدیجه و علی، کسی آگاهی نداشت تا زبان به اعتراض بگشاید. حتی- همان طور که گفته خواهد شد- موضوع رسالت آن حضرت سه سال تمام بر غالب مشرکان مخفی بود و او مأمور به ابلاغ رسالت خود برای عموم نبود، تا آنکه آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ [1]؛ به آنچه مأموری آشکار کن، فرود آمد.
اختلاف سیرهنویسان درباره انقطاع وحی
در سراسر قرآن، سخنی از انقطاع وحی نیست؛ حتی اشارهای هم به آن نشده است. این مسأله تنها در کتابهای سیره و تفسیر به چشم میخورد و سیرهنویسان و مفسران، در انگیزه انقطاع و مقدار آن، چنان اختلاف دارند که هرگز نمیتوان به یکی از آنها اعتماد کرد. در اینجا به چند مورد از آنها اشاره میکنیم: 1. یهود، از پیامبر درباره سه موضوع (روح، سرگذشت اصحاب کهف و ذو القرنین) سؤال کردند. پیامبر بدون اینکه- ان شاء اللّه- بگوید: گفت فردا پاسخ سؤالهای شما را میگویم. از این رو، وحی الهی قطع گردید. مشرکان از این تأخیر خوشحال شدند و گفتند که خدا از او دست برداشته است. برای ابطال این اندیشه باطل، سوره «و الضّحی» نازل گردید. [2] بنابراین نمیتوان آن را مربوط به آغاز رسالت دانست، زیرا تمام دانشمندان یهودی با پیامبر درباره مسائل سهگانه، حدود سالهای هفتم بعثت بود که هیئتی از جانب قریش رهسپار مدینه گردید تا حقیقت رسالت پیامبر را با دانشمندان یهود در میان بگذارند و آنان به هیئت اعزامی گفتند که سه موضوع یاد شده را از محمد سؤال کنند. [3]
[1]. حجر (15) آیه 94. [2]. روح المعانی، ج 30، ص 157؛ سیره حلبی، ج 1، ص 349- 350. [3]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 300- 301.