دانشمندان تاریخ، داستان زیر را از او نقل میکنند: وی میگوید: در روزگار جاهلیت، وارد «مکّه» شدم و میزبانم «عباس بن عبد المطلب» بود و ما دو نفر در کنار «کعبه» بودیم، ناگهان دیدم مردی آمد، در برابر «کعبه» ایستاد و سپس پسری را دیدم که آمد در طرف راست او ایستاد؛ چیزی نگذشت زنی را دیدم که آمد در پشت سر آنها قرار گرفت و من میدیدم که این دو نفر به پیروی از آن مرد، رکوع و سجود مینمودند. این منظره بیسابقه حس کنجکاوی مرا تحریک کرد که جریان را از «عباس» بپرسم، او گفت: آن مرد محمد بن عبد اللّه است و آن پسر، عموزادهاش و زنی که پشت آنها است، همسر «محمد» است. سپس گفت: برادرزادهام میگوید: روزی فراخواهد رسید که خزانههای «کسری» و «قیصر» را در اختیار خواهد داشت، ولی به خدا سوگند، روی زمین کسی پیرو این آیین نیست، جز همین سه نفر. سپس راوی گوید: آرزو میکنم که ای کاش من چهارمین نفر آنها بودم! این جریان را حتی کسانی که درباره نقل فضایل علی کوتاهی میورزند نیز نقل کردهاند. [1] 3. منم صدیق اکبر
در میان خطبهها و کلمات آن حضرت، این جمله و نظایر آن زیاد دیده میشود که میفرمود: «من بنده خدا و برادر پیامبرم، منم صدیق اکبر و این جمله را کسی پس از من نگوید، جز اینکه دروغگو باشد. با پیامبر هفت سال، [2] پیش از آنکه کسی با او نماز
[1]. ر. ک: برای اطلاع بیشتر، الاصابه، ج 2، ص 480 و تاریخ طبری، ج 2، ص 211؛ کامل، ج 2، ص 37 و 38؛ اعلام الوری، ص 25 و اسد الغابه، ج 3، ص 414. [2]. و در برخی از روایات پنج سال وارد شده است و بر اساس قرائن زیادی باید گفت که: مقداری از این سالها پیش از بعثت بوده است.