بزرگی که به سوی موسی میآمد، به تو نازل شده است. بعضی از مردم تو را تکذیب خواهند نمود و آزار خواهند رسانید و از شهر خود بیرون خواهند کرد و با تو خواهند جنگید. «محمد» احساس کرد که «ورقه» راست میگوید. [1] بیپایگی این گفتارها
تصور ما این است که تمام اینها داستانهای مجعولی بود که در تاریخ و تفسیر وارد شده است، زیرا: اولا، ما برای ارزیابی این گفتارها، باید نظری به تاریخ زندگی پیامبران گذشته بیندازیم. قرآن سرگذشت آنان را بیان کرده و روایات فراوانی درباره شرح زندگیشان وارد شده است. ما در زندگی هیچ یک از آنها چنین جریان زنندهای را نمیبینیم. قرآن، آغاز نزول وحی به موسی را کاملا بیان کرده و تمام خصوصیات سرگذشت او را روشن نموده است و ابدا از ترس و لرز، وحشت و اضطراب، به گونهای که بر اثر شنیدن وحی دست به انتحار بزند، سخن نگفته است. با اینکه زمینه ترس برای موسی آمادهتر بود، زیرا در شب تاریک در بیابان خلوت ندایی از درختی شنیده و رسالت او بدین طریق اعلام شد. همانطور که آیات قرآن این حقیقت را شرح میدهد، موسی آرامش خود را در این هنگام حفظ کرده و موقعی که خدا به او خطاب کرد که عصا را بیفکن، او نیز فورا افکند. ترس او فقط از جانب عصا بود که به حیوان خطرناکی مبدل گردید. آیا میتوان گفت که موسی هنگام آغاز «وحی» آرام و مطمئن بود، اما کسی که بر تمام پیامبران برتری دارد، با شنیدن گفتار فرشته به حدی مضطرب شد که میخواست خود را از بالای کوه پرتاب کند؟! آیا این سخن عاقلانه است؟ مسلما تا روح پیامبر از هر نظر آماده برای اخذ سرّ الهی (نبوّت) نباشد؛ خدای
[1]. تفسیر طبری، ج 30، ص 161، تفسیر سوره علق و سیره ابن هشام، ج 1، ص 238.