خون غیرت و شجاعت میگردد؛ دیدن مناظر زورگویی زورمندان قریش و تظاهر آنان به ناپاکی، سخت و گران است. رویگردانی جامعه مکّه از پرستش حق، طواف آنان در اطراف بتهای بیروح، بیش از هر چیز برای یک شخص فهمیده ناگوار است. از این جهت، پیامبر مصلحت را در این دید که مدّتی در گوشه بیابانها، دامنه کوهها- که طبعا از اجتماع کثیف آن روز دور میگشت- به سر برد تا از آلام روحی که معلول اوضاع رقت بار محیط آن روز بود، آسوده شود. البته این مطلب، به این معنا نیست که مرد متّقی باید در برابر فساد سکوت برگزیند و فقط حساب زندگی خود را از آنان جدا سازد، بلکه از آنجا که پیامبر از جانب خدا مأمور به سکوت بود و زمینه «بعثت» فراهم نگشته بود؛ از این رو چنین روشی را برگزید.
علّت سوم
این کار فرصتی بود برای مطالعه صفحه زیبای آسمان و اوضاع ستارگان، دقّت در آیات تکوینی و انفسی که همگی نشانههای وجود او میباشند. قلبهای پیامبران، با اینکه از آغاز آفرینش با مشعل فروزان توحید روشن است، ولی خود را از مطالعه در آیات الهی و عوالم هستی بینیاز نمیدیدند و از همین طریق به آخرین درجات یقین و ایمان نائل میگردیدند و به ملکوت آسمانها و زمین راه مییافتند. [1]
پیشنهاد ابو طالب
ابو طالب که خود بزرگ «قریش» بود و به سخاوت و شهامت و مناعت طبع
[1]. برخی از سیرهنویسان، مانند «حلبی» و «زینی دحلان» به پیروی از مؤلف فتح الباری، در تشریح فلسفه «شبانی» پیامبر، سخنانی گفتهاند که با موازین علمی تطبیق نمیکند. اگر چوپانی حضرت صحیح باشد علل آن همان است که در بالا نگارش یافت.