رهبران جامعه باید بردبار و صابر، نیرومند و قوی، شجاع و دلاور، نترس و قویدل و دارای روحی بزرگ باشند. مردان بزدل و ترسو، زبون و ضعیف النفس، بیاراده و سست، چگونه میتوانند اجتماع را از راههای پرپیچوخم عبور دهند؟ چه طور میتوانند در برابر دشمن مقاومت کنند و موجودیت و شخصیت خود را از دستبرد این و آن حفظ نمایند؟ عظمت و بزرگی روح زمامدار و قدرت و نیروی جسمی و روانی او تأثیر عجیبی در پیروانش دارد. وقتی امیر مؤمنان، یکی از صمیمیترین یاران خود را به حکومت مصر انتخاب نمود، نامهای به مردم ستم دیده کشور مصر- که از مظالم حکومت وقت به ستوه آمده بودند- نوشت. در آن نامه، فرماندار خود را به دلاوری و شجاعت روحی توصیف نمود. اینک فرازی چند، از آن نامه که شرایط واقعی یک زمامدار را بیان میکند: ... یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای ترس، به خواب نمیرود و از دشمنان در اوقات بیم و هراس سرباز نمیزند. بر بدکاران از آتش سوزان سختتر است و او «مالک بن حارث» از قبیله مذحج است. سخن او را بشنوید و امر و فرمان او را اجرا کنید، زیرا او شمشیری است از شمشیرهای خدا که تیزی آن کند نمیشود و