میکند، ولی بر شما لازم است او را از چشم یهود پنهان سازید، زیرا اگر آنان بفهمند او را میکشند. [1] بیشتر تاریخنویسان بر آنند که برادرزاده «ابو طالب» از آن نقطه (بصری) تجاوز نکرد، ولی روشن نیست که آیا عموی محمّد، او را همراه کسی به مکّه فرستاد یا نه؟ (و این مطلب بسیار بعید به نظر میرسد که ابو طالب پس از شنیدن سخنان راهب، او را از خود جدا کند)، یا اینکه خود او همراه برادرزاده راه مکّه را پیش گرفت و از ادامه سفر منصرف گشت. [2] گاهی گفته میشود که او را همراه خود با کمال احتیاط به شام برد.
دروغپردازی خاورشناسان
ما به خواست خدا در این کتاب روی اشتباهها و احیانا دروغها و تهمتهای ناروای خاورشناسان انگشت میگذاریم؛ تا روشن گردد که آنان تا چه حد، از روی علم و آگاهی و به عمد میخواهند اذهان سادهلوحان را مغشوش سازند. ملاقات پیامبر اکرم با راهب، یک موضوع سادهای است، ولی آنان پس از قرنها این سرگذشت را دستآویز قرار داده و اصرار دارند که «محمد» تعالیم عالی خود را که 28 سال بعد اظهار کرد و مانند آب حیات جامعه مرده عرب را زنده کرد، در این مسافرت از «بحیرا» یاد گرفت و در این مورد میگویند: «محمد بر اثر عظمت روح و صفای قلب و قوت حافظه و دقت فکر که طبیعت بر او ارزانی داشته بود؛ با همین ملاقات، سرگذشت پیامبران و گروه هلاکشدگان را مانند عاد و ثمود و بسیاری از تعالیم حیاتبخش خود را از همین راهب فراگرفت». جای گفتوگو نیست که گفتار مزبور پنداری بیش نیست و با تاریخ زندگی آن حضرت اساسا وفق نمیدهد و موازین عقلی آن را تکذیب میکند. شواهد این گفتار
[1]. تاریخ طبری، ج 1، ص 33- 34 و سیره ابن هشام، ج 1، ص 180- 183، جریان را مبسوطتر و گستردهتر از این نقل کرده است ولی فشرده آن همان است که نقل کردیم. [2]. سیره ابن هشام، ج 1، ص 194.