کشتن فرزند باکی ندارد، شرم و حیا ننماید؟ و اگر بگوئیم: منظورش مشروع بوده، با آن دو بیت شعری که «عبد اللّه» به عنوان ردّ تقاضا برایش خواند، سازگار نیست. 2. مشکلتر از آن جریان عبد اللّه است، زیرا فرزندی که برای پدر، تا سرحدّ کشته شدن احترام قایل است؛ چطور میتواند در پیشگاه پدر، سخنان مزبور را بگوید. اساسا جوانی که چند دقیقه است از زیر تیغ برخاسته، با آن ناراحتیهای روحی چه طور میتواند به تمایلات یک زن پاسخ بدهد؟ آیا آن زن، وقتنشناس بود، یا این که سازنده داستان، از این نقاط ضعف روشن غفلت ورزیده است؟ رسوایی صورت دوم داستان بیشتر است، زیرا- چنان که ملاحظه کردید- در مرتبه اول، عبد اللّه با آن دو بیت شعر، دست رد به سینه وی زد و گفت: مرگ برایم آسانتر از این عمل حرام است که دین و ناموس را بر باد میدهد. پس از آن، چطور شد که این جوان پاک و با غیرت، دستخوش چنین افکار انحرافی شد و در صورتی که هنوز از ازدواج او بیش از سه شب، نگذشته بود یک مرتبه تمایلات جنسی، او را به سوی خانه «خثعمی» کشانید؟ ما هرگز نمیتوانیم بپذیریم، به مغز جوانی مانند «عبد اللّه» که در خانواده بنی هاشم تربیت یافته و دست تقدیر او را برای پدری یکی از بزرگترین مردان جهان ساخته است، چنین افکار دور از تقوا راه پیدا کند. علاوه بر این، دلایلی که دانشمندان سنّی و شیعه، در طهارت اصلاب و ارحام نیاکان پیامبر گرامی در این مورد اقامه نمودهاند؛ برای تکذیب داستان فوق کافی است و اگر این داستان دروغین را، در دسترس افراد بیخبر قرار نداده بودند، اصلا ما متعرض آن نمیشدیم.
نظری به کتاب پیامبر
نظری به کتاب پیامبر بیندازید و فصولی را که نویسنده آن، برای پرورش این داستان ترتیب داده است، عمیقانه دقت کنید تا هدف نویسنده این کتاب به دست بیاید. هدف نویسنده این کتاب، این است که زندگانی پیامبر را به صورت داستان