قبایل عرب بود، بهترین ساعات عمر خود را میگذراندند و هر کس، هر داستانی را که درباره «منذریان» حیره و «غسّانیان» شام و قبایل یمن شنیده بود، برای حاضران تعریف میکرد و بر این باور بودند که این زندگی شیرین بر اثر توجه بتان است که عموم عرب را در برابر آنها ذلیل کرده و آنان را بر همه برتری داده است.
مرزهای خیالی قریش
اگر- خدای ناخواسته- انسان روزی افق زندگی را صاف و پاک ببیند و برای خود یک مصونیت خیالی قایل گردد، آن روز است که هستی و زندگی را به خود اختصاص داده و برای همنوع خود، کوچکترین حیات و ارزشی قایل نمیشود. آن روز، قریش برای این که تفوق و عظمت خود را بر دیگران ثابت کنند، تصمیم گرفتند که کوچکترین احترامی به اهل «حل» [1] قایل نشوند، زیرا میگفتند که عموم عرب به معبد ما نیازمندند و جامعه عرب با چشم خود دیدند که ما مورد توجه خدایان کعبه هستیم. از این وقت، سختگیریهای قریش شروع شد و با دیکتاتوری کامل، مردم «حل» را مجبور کردند که هر موقع برای انجام حج و عمره وارد «مکّه» شوند، نمیبایست از غذایی که همراه خود آوردهاند، بخورند و باید از غذای اهل حرم بخورند. موقع طواف، همه باید از لباسهای محلّی «مکّه» که جنبه ملی و قومی داشت، استفاده کنند و اگر کسی موفق به تهیه آن نشود، باید به طور عریان دور کعبه طواف کند و هرگاه فردی از بزرگان عرب به این کار تن نمیداد، مقرر شده بود که پس از طواف لباسهای خود را بکند و به دور افکند و کسی حق نداشت به آن دست بزند. ولی زنان، در هر حال مجبور بودند لخت و عریان طواف کنند؛ فقط باید اطراف سر را با پارچهای بپوشانند و شعر مخصوصی زمزمه کنند. [2] پس از حمله ابرهه که خود از مسیحیان بود، هیچ فردی از یهود و مسیحی حق
[1]. چهار فرسنگ از چهار طرف کعبه را حرم، و بقیّه را «حل» مینامند. [2]. الیوم یبد و کله أو بعضهممّا بدا منه فلا أحلّه