دارند و هیچ موجودی بدون علّت پا به عرصه وجود نمیگذارد، ولی میگوییم: این رشته از حوادث، علل «غیر طبیعی» دارند و این گونه از علتها، در اختیار رجال صالح آسمانی است و هرگز نمیتوان به بهانه اینکه «تجربه» و «حس» آنها را کشف نکردند، انکار کرد؛ بلکه کلّیه کارهای خارق العاده پیامبران عللی دارند که با علتهای طبیعی معمولی، نمیتوان آنها را تفسیر کرد و اگر از این طریق قابل توجیه باشند دیگر معجزه نخواهند بود.
پس از شکست ابرهه!
کشته شدن ابرهه و از هم پاشیدن سازمان زندگانی دشمنان کعبه و قریش، مکّیان و کعبه را در انظار جهان عرب بزرگ کرد. دیگر کسی جرأت نداشت، فکر حمله به سرزمین قریش و آزار آنان و یا ویران ساختن خانه توحید را در مغز بپروراند. افکار عمومی چنین داوری میکرد که خدا به پاس احترام خانه خود و احترام و عظمت قریش، دشمن شماره یک آنان را به خاک و خون کشید و کمتر کسی فکر میکرد که این جریان فقط به منظور حفاظت از کعبه بوده و بزرگی و کوچکی قریش در این مورد دخالت نداشت، به گواه این که حملات مکرری از سرداران وقت به قریش انجام گرفته بود و هرگز آنان با چنین وضعی روبهرو نشده بودند. این فتح و پیروزی بیدردسر که بدون ریخته شدن قطره خونی از قریش صورت گرفت؛ افکار تازهای را در دل قریش پدید آورد. نخوت و تکبر و بیاعتنایی آنان را روزافزون ساخت و به این فکر افتادند که محدودیتهایی برای دیگران قایل شوند، زیرا خود را طبقه ممتاز عرب دانستند و تصور کردند که فقط آنان مورد توجّه 360 بت میباشند و از حمایت آنها برخوردارند. لذا درصدد آمدند که برنامههای عیش و طرب و خوشگذرانی را گسترش دهند. از این لحاظ جامهای شراب خرما را سر میکشیدند و احیانا بساط میگساری را در اطراف کعبه پهن میکردند و به اصطلاح، در جوار بتان سنگی و چوبی که متعلق به