اطمینانبخش و نمایاندن علل و نتایج و ثمرات آنها است. و تاریخ به این معنا، بزرگترین گنجینهای است که از گذشتگان به یادگار مانده است و چنین تاریخی درباره بزرگترین پیشوای بشر کمتر نوشته شده است و بسیاری از مورّخان اسلامی برای حفظ متون حوادث، از هر گونه اظهار نظر و تجزیه و تحلیل خودداری نمودهاند. در صورتی که این پوزش برای توجیه این کار کافی نیست، زیرا آنان میتوانستند برای حفظ این هدف، دو نوع کتاب بنویسند: کتابی را به بیان متون تاریخ اختصاص دهند و از هر نوع اظهار نظر و تجزیه و تحلیل بپرهیزند و در کتاب دیگر، حوادث را با تجزیه و تحلیل صحیح، بنگارند، و یا در یک کتاب نظرات و تحلیلها را از حوادث و قضایای تاریخی جدا سازند. در هر حال در میان دانشمندان دیرینه اسلامی، کمتر کتابی به صورت تجزیه و تحلیل درباره پیامبر اسلام نوشته شده است. نه تنها درباره پیامبر، بلکه نوع جریانهای تاریخی که در طول قرنهای اسلامی رخ داده است، بدون اظهار نظر و بررسی دقیق نگارش یافته است. آری، نخستین کسی که این راه را به روی نویسندگان جهان بازنمود، دانشمند مغربی، «ابن خلدون» است [1]. وی در مقدمه تاریخ و نگارش تاریخ تحلیلی را به گونهای پایهگذاری کرد. قسمت دوم این کتابها، اگر چه به صورت «وقایع نمایی» نوشته شدهاند، و رنگ تحقیق و بررسی را دارند؛ ولی از آنجا که برخی از آنها به خود رنج تتبع نداده و به اتّکای مدارک غیر متقن و ترجمههای غیر صحیح «وقایع نمایی» کردهاند، دچار اشتباهات حیرتانگیزی شدهاند. اکثر نوشتههای خاورشناسان، که کمتر برای درک حقیقت و کشف واقع نوشته میشود، از این نوع میباشد. [1]. قاضی عبد الرحمن بن محمد خضرمی مالکی، که در سال 808، بدرود زندگی گفته است. با اشتباهات زیادی که در تحلیل برخی از حوادث دارد؛ مقدمه و تاریخ وی، از کتابهای مفید و سودمند است و کاملا نو و جنبه ابتکاری دارند.