با این که یهود خود را پیشرو قافله توحید میداند، این داستان در میان آنان معروف است و در تورات فعلی آنان موجود نیست و در میان کتابهای آسمانی فقط قرآن متکفّل بیان آن شده است. از این لحاظ برخی از نکتههای آموزنده این داستان را- که هدف قرآن از بیان سرگذشت انبیا نیز همان نکتهها است- یادآور میشویم: 1. این داستان گواه استوار بر رشادت و شجاعت فوق العاده حضرت خلیل الرحمن است. تصمیم ابراهیم، راجع به شکستن بتها و ویران کردن مظاهر و وسایل شرک، چیزی نبود که برای نمرودیان مخفی مانده باشد، زیرا او با نکوهش و بدگوییهای خود، کمال تنفر و انزجار خویش را از بتپرستی ابراز داشته بود و به طور واضح و آشکار میگفت: اگر دست از عمل ننگین خود برندارید، درباره آنها تصمیم خواهم گرفت. وی روزی که مردم عازم صحرا شدند، آشکارا گفت: «در غیاب شما درباره آنها فکری خواهم کرد». [1] امام صادق علیه السّلام میفرماید: نهضت و مبارزه یک موحّد، در برابر صفوف فشرده کافران که آمار آنان بیش از چند هزار نفر بود؛ گواه زنده بر کمال شجاعت و ثبات قدم ابراهیم است، که در راه اعتلای کلمه توحید و تحکیم مبانی یکتاپرستی، از هیچ پیشامدی ترس و بیم نداشته است. [2] 2. ضربههای شکننده ابراهیم، اگر چه به صورت ظاهر یک قیام مسلحانه و خصمانه بود؛ قیافه واقعی این نهضت چنان که از گفتار ابراهیم با هیئت دادرسان استفاده میشود، فقط جنبه تبلیغاتی داشت، زیرا وی آخرین چاره را برای بیدار کردن عقل و فطرت خفته آنها این دید که تمام بتها را بشکند و بزرگتر از همه را سالم نگاه دارد و تبر را بر دوش او قرار دهد، تا آنان در ریشه و علل این مطالب تحقیق