در آن شمشاد و سرو و لاله بود و سوسن و سوری
در این هم سنبل و نسرین و ناز و ارغوان دارد
در آن چون چرخ پر مه بود و مهر و اختر وهاله
از آن منظومه ها این آسمان صد کهکشان دارد
گر آن درجی پر از بیجاده بود و بسّه؟ و مرجان
بسی کان بیکران این یک چو آن درج گران دارد
در آن، آشفته دل ها داشت گر هر سنبل خطش
در این، شوریده جان ها پای هر گل در فغان دارد
جهانی جان از آن پیدا از این جان جهان شیدا
در آن آرام جان دارد، در این روح روان دارد
ز طبع "هور" بهر طبع تاریخش کمک جستم
که یک مصراع تقدیمش به رسم ارمغان دارد
بنازم قدرت طبعش تأمل کرد و گفت آنگه:
"بیا باز احمد از خلد برین عزم بیان دارد"