چون که آسوده شد از محنت دار فانی
بنده خاص خدا، معتمد ربّانی
عالم با عمل آن حجه الاسلام که بود
مظهر زهد و ورع، نابغه روحانی
پیشوایی که در این عهد نبودش تالی
مقتدایی که در این عصر نبودش ثانی
آن که نامش حسن و شهرت او قدسی بود
داشت بر مسند دین مرتبت سلطانی
چون که بُد روزه به روز سوم ماه صیام
بهر افطار شد از جانب حق مهمانی
داد پاسخ چو شنید ارجعی از خالق خویش
محفل قدس شد از رفتن وی نورانی
خواست "نیّر" چو کند سال وفاتش تعیین
یافت توفیق ز لطف و مدد رحمانی
ملهم از غیب شد و گفت: "به فردوس آمد
روح قدسیّ محمّد حسن کاشانی"
*
* *
جایگه گشت ز کاشانی ما دار القدس
آن شریفی که به روحانیتش بودی انس
نام او بود چو خلقش حسن و هم او داشت
علم تفسیر کتاب الله از رطب و ز یبس
رحلت حجه الاسلام چون "نیّر" پرسید
شهره بُد چون به دیار عرب و خطّه فرس
واعظ آورد برون سر پی تاریخ و بگفت:
"کرد منزل حسن قدسی کاشان درقدس"