responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سر الصلاة( معراج السالكين و صلاة العارفين) المؤلف : الخميني، السيد روح الله    الجزء : 1  صفحة : 39

آيا مقصود از اين تعلق به «عزّ قُدس» چيست؟ آيا حقيقت‌

وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِك، [1]

غير از آن «صَعْق» در لسان اوليا است؟ آيا مقصود از تجلّيات كه در دعاى عظيم الشأن «سمات» وارد است، غير از تجلّيات و مشاهدات در لسان آنهاست؟ آيا در كلمات كدام عارف بالاتر از اين حديث شريف، كه در كتب معتبره شيعه و سنى نقل شده و از احاديث متواتره مى‌توان گفت او را، ديديد كه مى‌فرمايد:

ما يَتَقَرَّبُ الَىَّ عَبْدٌ مِنْ عِبادِي بِشَي‌ءٍ أَحَبُّ الَىَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ؛ وَ انَّهُ يَتَقَرَّبُ الَىَّ بِالنّافِلَةِ حَتّى احِبَّهُ؛ فَاذا أَحْبَبْتُهُ، كُنْتُ اذاً سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذى يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانَهُ الَّذى يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتى يَبْطِشُ بِها، انْ دَعَاني أَجَبْتُهُ و انْ سَأَلَني اعْطَيْتُه. [2]

بالجمله، شواهد بيش از آن است كه بتوان در اين مختصرات گنجاند.

و مقصود ما از اين تطويل، آن است كه برادران ايمانى خود را قدرى به معارف نزديك كنيم، و اين بدبينى را كه در آنها نسبت به علماى بزرگ اسلام توليد شده و آنها را رمى به تصوف نمودند، از قلوب آنها بزداييم. نه آنكه فقط براى تطهير دامن مقدس آنها از اين الواث باشد، زيرا كه به توهين و تحقير خلق، بنده‌اى پيش خدا خوار نمى‌شود اگر خودش پاك باشد، بلكه بر حسنات آنها افزوده مى‌شود و حظوظ دنيايى هر چه كمتر باشد، در آخرت خداى تعالى به فضل عميم خود ممكن است جبران كند؛ بلكه بيشتر نظر ما آن است كه جلب نظر خوانندگان را راجع به معارف الهيّه و تهذيب باطن، كه هر دو از مهمات بلكه غايت بعثت انبيا و انزال كتب است، نماييم.

اى عزيز، شيطان تو را وسوسه نكند و به آنچه دارى قانع ننمايد، قدرى‌


[1] «... و به او نيم‌نگاهى كردى، پس در مقابل جلال تو مدهوش گشت.»- پاورقى شماره 46.

[2] «بنده‌اى از بندگان من به من نزديك نمى‌شود به چيزى (عملى) كه نزد من محبوب‌تر باشد از آنچه بر او واجب كرده‌ام. و همانا بنده به وسيله نافله به من نزديك مى‌شود تا آنجا كه او را دوست بدارم؛ پس چون دوستش داشتم، در آن هنگام گوش او هستم كه بدان مى‌شنود و چشمش كه بدان مى‌بيند و زبانش كه با آن سخن مى‌گويد و دستش كه با آن مى‌گيرد. اگر مرا بخواند جوابش مى‌دهم و اگر از من (چيزى) بخواهد عطايش كنم.» اصول كافى، ج 4، ص 53، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب من آذى المسلمين و احتقرهم»، حديث 7.

اسم الکتاب : سر الصلاة( معراج السالكين و صلاة العارفين) المؤلف : الخميني، السيد روح الله    الجزء : 1  صفحة : 39
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست